محدود كه اشخاص معينى در آن زندگى مىكنند واقع مىشود، و هنگام بازپرسى هريك
از آنان اين كار را از خود نفى مىكند، باز پرس مىگويد: تو اين كار را انجام
ندادهاى، او هم انجام نداده، حتماً ملائكه آسمان انجام دادهاند! مسلماً اين سخن
دروغ نيست، بلكه هدف تكذيب گفتههاى بىاساس آنهاست.
احتمال سوّمى نيز وجود دارد و آن اينكه جمله بَلْ فَعَلَهُ مطلق
است، و در واقع اشاره به يك تحليل منطقى بر طبق عقائد بتپرستان است، و آن اينكه
به اعتقاد شما حادثهاى كه در بتخانه واقع شده نمىتواند بر اثر جنايتى از بيرون
بوده باشد، چرا كه بتها بر همه چيز و همهكس حاكميت دارند، هرچه بوده از دورن خود
بتخانه است، و از آنجا كه بتبزرگ هم قدرتش بيشتر است، و هم طبر بر برگردن او
قرار دارد- نوشتهاند ابراهيم طبر را به گردن بت بزرگ گذاشت- و هم تنها بتى است كه
در آن ميان سالم مانده، بنابراين قرائن نشان مىدهد كار كار او است، و اين شبيه
تحليلهائى است كه بازپرسان به هنگامى كه وارد محيطى مىشوند كه جنايتى در آن واقع
شده با استفاده از قرائن، انگشت روى كسى مىگذارند كه اين كار به او مىخورد،
منتها اين تحليل مطابق عقايد بتپرستان بود تا آنها را در اين عقيده محكوم كند.
در مورد آيه دوّم اوّلًا؛ هيچ دليلى نداريم كه ابراهيم راستى بيمار نبوده است، چه
بيمارى در جسم او وجود داشته، اما نه آن چنان كه او را از فعاليت جسمانى به كلى
باز دارد و نتواند بت شكنى كند، چه بسيارند بيمارانى كه در طول روز مشغول كار
هستند، مخصوصاً كارهاى نشاطآورى همچون شكستن بتها براى قهرمان توحيد همچون
ابراهيم!
ثانياً گرچه «سُقْم» و «سَقَمْ» معمولًا به معناى بيمارىهاى جسمانى است، ولى
طبق تصريح بعضى از ارباب لغت گاه به معناى ناراحتىهاى روحى نيز به كار مىرود، و
مسلّماً روح ابراهيم در آن محيط مملوّ از شرك آزرده و بيمار گونه بود، بنابراين
اگر گفت من بيمارم بيمارى ناراحتى از جنبه روحانى را بيان مىكرد.