به اين ترتيب
كوهها به كلى از ميان مىروند و اثرى از آنها باقى نمىماند و صفحه زمين صاف و
هموار خواهد شد فَيَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً (طه 106).
[1]
آيا اين
حوادث عجيب و هولناك كه دامنگير كوهها مىشود بر اثر انفجارات درونى، و متلاشى
شدن نظام اتمى آنها، و آزاد شدن انرژىهاى نهفته درونى است؟ يا ضربهاى از خارج بر
آنها وارد مىشود، مانند برخورد سيّارههاى آسمانى با سرعت و جاذبه شديد به
يكديگر؟ يا علل ديگرى كه امروز براى ما ناشناخته است؟
هيچكس به
درستى نمىتواند پاسخى به اين سؤالات بدهد، و علوم روز نيز از توضيح اين مطلب عاجز
است، همين اندازه مىگويد كه در كرات آسمانى در گذشته و حال انفجارات عظيمى روى
داده و مىدهد، حتى از تفسير علل آن نيز عاجز است.
همين اندازه
مىدانيم كه به شهادت قرآن اين حوادث در پايان دنيا واقع مىشود، هرچند علل آن
براى ما ناشناخته است.
***
2- انفجار درياها
ديگر از
نشانههاى پايان اين جهان، و نزديك شدن رستاخيز، انفجار درياهاست، چنانكه در اين
زمينه مىخوانيم: وَ اذَا الْبِحارُ فَجِّرَتْ:
«آن زمان كه درياها منفجر گردد» (انفطار- 3) و در جاى ديگر مىفرمايد: «در آن
هنگام كه درياها برافروخته شود»! وَ اذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ
(تكوير- 6).
در آيه 6
سوره طور ضمن سوگندهاى متعدد و پىدرپى مىگويد: «سوگند به درياى برافروخته»!
وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ
بى شك آيه
اوّل و دوّم اشاره به «اشراط السّاعه» مىكند، چون آيات بعد از آن به خوبى به اين
معنا گواهى مىدهد، و در مورد آيه سوّم اين تفسير ذكر شده كه ناظر به نشانههاى
قيامت است.
در اين آيات
در يك مورد تعبير «فُجِّرَتْ» از ماده
«فَجْر» به معناى شكافتن به كار رفته، كه ممكن است اشاره به انفجار و
برافروختگى درياها باشد.
[1]. «قاع» به معناى زمين صاف و هموار و
«صَفْصَفّ» به معناى زمينى است خالى از هرگونه گياه، و يا زمين صاف و مسطح، و
در اين صورت هر دو به يك معنا و براى تأكيد خواهد بود.