روحانى) از امور قطعى و مسلّم است و با توجه به صراحت و گستردگى آيات بايد
گفت: معاد جسمانى از ضروريات قرآن مجيد است و آنها كه راه ديگرى را مىپويند از قرآن و تعليمات آن
بيگانه اند اكنون
به توضيحات باز مىگرديم، و دلائل معاد جسمانى و ايرادات مخالفان را به شكل منطقى
طرح كرده به نقد و بررسى آن مىپردازيم.
***
توضيحات
معاد جسمانى در ترازوى عقل
آيا معاد با همين جسم مادّى عنصرى، از طريق دلائل عقلى قابل اثبات است يا نه؟
بعضى معتقدند دليل خاصى از طريق عقل بر اين مسأله نداريم، همانگونه كه دليلى
هم بر نفى آن نمىتوان اقامه كرد، بنابراين چون دليلى بر محال بودن آن در دست
نيست، شهادت كتاب اللَّه و سنّت در اين زمينه كافى است، بىآنكه احتياج به توجيه و
تأويلى باشد. [1] و به
تعبير ديگر دليل عقل از رسيدن به اين مسأله، ناتوان است، و هنگامى كه مىبينيم
دليل نقل روى آن تأكيد دارد، راهى جز پذيرش آن نيست.
اين در حالى است كه بعضى معاد جسمانى را مطابق دليل عقل مىدانند. و مىگويند
روح انسان همراه بدن، پرورش مىيابد، مدارج كمال را مىپيمايد، و با آن شكل
مىگيرد.
به همين دليل رابطه تنگاتنگى ميان «روح» و «بدن» وجود دارد، و حالات هريك در
ديگرى منعكس مىشود، ناراحتىهاى جسمى در روح اثر مىگذارد، و ناراحتىهاى روحى در
جسم، همچنين آرامش هريك در ديگرى كاملًا مؤثر است.
به اين ترتيب روح و جسم دو دوست ديرين هستند و با هم نشو و نما مىيابند.
بدون شك مرگ، اين رابطه را موقتاً قطع مىكند، ولى براى اجراى عدالت الهى و
رسيدن به پاداش يا كيفر كامل، بايد اين رابطه بار ديگر در سطحى عالىتر برقرار
گردد، تا روح مركب اصلى خود را بازيابد، و با آن بتواند جولان كند، از مواهب معنوى
و مادّى جهان ديگر بهره گيرد، و يا از كيفرهاى آن متألّم شود.
[1].
مرحوم علّامه مجلسى در بحارالانوار مىگويد: معاد جسمانى از امورى است كه همه
صاحبان اديان در آن اتفاق نظردارند و از ضروريات دين محسوب مىشود و منكران آن از
زمره مسلمين خارجند آيات كريمه قرآن در اين زمينه صراحت دارد و قابل تأويل نيست و
اخبار در اين زمينه متواتر است و قابل انكار نمىباشد (بحارالانوار، جلد 7، صفحه
47).