آن (مانند خطوط سرانگشتان) را باز گردانيم و تنظيم كنيم.
صراحت اين آيه نيز در معاد جسمانى به تمام معنا قابل توجه است.
***
سوّمين آيه سخنى از زبان قوم ثمود، [1] در برابر
پيامبرشان صالح، نقل مىكند كه آنها يكديگر را مخاطب ساخته، در مذمّت اين پيامبر
بزرگ چنين مىگفتند: «آيا او به شما وعده مىدهد كه وقتى از دنيا رفتيد و خاك و
استخوان شديد بار ديگر (از قبرها) خارج مىشويد» (و لباس حيات در تن مىپوشيد).
هيهات «چه دور است اين وعدههاى (دروغين) كه به شما داده مىشود»! (ايَعِدُكُمْ انَّكُمْ اذْا مِتُّمْ وَ كُنْتُمْ تُراباً
وَ عِظاماً انَّكُمْ مُخْرَجُوْنَ هَيْهاتَ هَيْهاتُ لِما تُوْعَدُونَ).
اين تعبيرها به وضوح مىرساند كه پيامبرشان صالح (يا هود)، به آنها وعده معاد
جسمانى مىداد، و آنها با شدّت با او به مخالفت برخاستند، و سرانجام به خاطر اين
تكذيبها گرفتار عذاب دردناكى شدند و نابود گشتند (چنانكه در ذيل همين آيات در
سوره حج آمده).
***
در چهارمين آيه، سخن از «اصحاب شمال»
است (آنها كه نامه اعمالشان به نشانه جرمشان به دست چپ آنها داده مىشود) قرآن در
مذمّت آنها، همين معنا را تكرار كرده، مىگويد: آنها بر گناهان عظيم اصرار داشتند،
و در مقام انكار معاد مىگفتند: «مگر ممكن است هنگامى كه ما مرديم و خاك و استخوان
شديم، بار ديگر باز گرديم» (وَ كانُوا
يَقُولُونَ اذا مِتْناوَكُنّا تُراباً وَ عِظاماً انّا لَمَبْعُوثُونَ)
اين مذمّت شديد در واقع دفاعى است از اين حقيقت كه استخوانهاى خاك شده، بار
ديگر لباس حيات در تن مىكند و زنده مىشود.
***
در آيه پنجم (آخرين آيه) نيز با صراحت
درباره گروهى از كفّار مىگويد: «اين آتش دوزخ، جزاى آنهاست، به خاطر اينكه كافر
شدند و مىگفتند: آيا هنگامى كه ما استخوان و خاكهاى پراكنده شديم، بار
[1]. در آيه فوق تصريح به نام اين قوم
و پيامبرشان نشده، بعضى آن را قوم ثمود (قوم صالح) دانستهاند و بعضى قوم عاد
(قومهود) شمردهاند، اما با توجه به مجازات آنها (صيحه آسمانى) كه در ذيل آيات
آمده تناسب بيشترى با قوم ثمود دارد.