يكى از اوصاف خداوند به كار رفته كه پرتوى از رحمت او نيز بر قلوب بندگان
افتاده، پدر و مادر نسبت به فرزند دلبند خود، مهربان و رحيماند، و بسيارى از مردم
نسبت به دوستان و علاقهمندانشان داراى محبّت و رحمتاند، ولى اينها همه شعاع
كمرنگى از رحمت پرودگار است، بلكه در حقيقت اين رحمتها همه مجازى است، و رحمت
حقيقى رحمت خدا است، چرا كه ذات پاكش از همگان بىنياز است، در حالى كه محبت و
رحمت مردم نسبت به يكديگر غالباً از اينجا سرچشمه مىگيرند كه در سرنوشت هم، تأثير
دارند و به يكديگر به نوعى نيازمنداند.
بعلاوه رحمت ديگران محدود است، و در چهار چوبهاى خاصى است جز رحمت خدا كه از
هر نظر نامحدود است.
از موارد استعمالات اين وصف، در چهار آيه قرآن مجيد، اين معنا اجمالًا استفاده
مىشود كه در مواردى به كار رفته كه مشكل در حدّ اعلا بوده، و كارد به استخوان
رسيده، در داستان ايّوب پيغمبر عليه السلام، بعد از آن مشكلات طاقتفرسا، و در
داستان يوسف عليه السلام به هنگامى كه برادران در نهايت رنج و مشقّت بودند (سوره
يوسف- آيه 64) و يا بعد از شناختن برادرشان يوسف عليه السلام، بىنهايت از كارهاى
خود شرمنده و پشيمان شدند (سوره يوسف- آيه 92) و در ماجراى موسى عليه السلام
هنگامى كه به سوى قوم خود بازگشت و آنها را به گوسالهپرستى مشغول ديد و به برادرش
هارون پرخاش كرد (سوره اعراف- آيه 151) اين توصيف ديده مىشود.