و پيامبر را دستور مىدهد كه بر چنين كسى تكيه كند، مىفرمايد: «و توكّل كن بر
آن زنده اى كه هرگز نمى ميرد»: وَ
تَوَكَّلْ عَلَى الْحَىِّ الَّذى لا يَمُوْتُ
مسلماً انسان مومن با داشتن چنين تكيه گاهى از هيچكس بيم و هراسى ندارد، و از
هيچ حادثهاى ترس و وحشتى به خود راه نمىدهد.
از اينجا روشن مىشود كه آيه با اينكه بيان يك اصل اعتقادى مىكند در عين حال
از آن نتيجهگيرى اخلاق و عملى دارد، و پايههاى توكل را در روح و جان انسان تقويت
مىكند.
***
در پنجمين و آخرين آيه همين معناى با
نتيجهگيرى عملى و اخلاقى ديگرى منعكس شده، مىفرمايد: «زنده (واقعى) اوست؛ معبودى
جز او نيست»: هُوَ الْحَىُّ لا الهَ الّا هُوَ.
«پس او را بخوانيد در حالى كه دين خود
را براى او خالص كرده ايد»:
فَادْعُوْهُ مُخْلِصَيْنَ لَه الدِّيْنَ
لحن آيه فوق- همانگونه كه فخررازى در تفسير خود آورده- افاده حصر مىدهد [1] يعنى زنده
حقيقى تنها او است، و ديگران اگر حياتى دارند ناپايدار و آميخته با مرگ تدريجى است،
و لذا شايسته الوهيت و عبوديت نيستند و از همين جا مسأله لزوم اخلاص در دين و
عبادت و نفى هرگونه شرك نتيجهگيرى مىشود.
[1]. تفسيرالميزان، جلد 17، صفحه 366
و تفسير كبير فخررازى، جلد 27، صفحه 84.