شده. قادر اسم فاعل و قدير صفت مشبهه يا صيغه مبالغه است و مقتدر از آن ابلغ
است. [1]
يُعْجِزُهُ در اصل از ماده عَجُز (با ضم جيم) به معناى دنباله چيزى است و
عَجْز (بر وزن حَبس) به معناى عقب افتادن از چيزى و قرار گرفتن در دنباله كارى
است؛ سپس به عنوان قصور و ناتوانى از انجام كار در مقابل قدرت به كار رفته است.
مُعْجِزْ به معناى شخص يا چيزى است كه ديگران را عاجز مىسازد، و اطلاق واژه عجوز
بر پير زن به خاطر عجز و ناتوانى او است- از منابع معروف لغت مانند مقائيس و
مفردات استفاده مىشود كه اين واژه فقط در مورد زنان پير به كار مىرود. [2]
واسِع از ماده سِعَة و وَسْع به معناى گشادگى در مقابل تنگى و ضيق است و در
مورد مكان و حالات و افعال به كار مىرود به همين جهت به قدرت و توانائى و بخشش
وجود وسعت گفته مىشود.
واسع بودن خداوند يا از جهت وسعت رزق و رحمت او است كه همه مخلوقات را شامل
مىشود، و يا به خاطر احاطه علمى او نسبت به همه چيز، يا احاطه وجودى او به همه
اشياء است.
واسع به معناى كثير العطا و كثيرالعلم نيز مىباشد، تعبير موسع (وسعت بخش) نيز
در قرآن مجيد در مورد خداوند آمده است كه بعضى از ارباب لغت نيز