سخن از فطرت
قلبى مىگويد، و تفسير پنجم، سخن از فطرت عقل، و همانگونه كه گفتيم از سوى بسيارى
از مفسّران بزرگ پذيرفته شده است، امّا ششمين تفسير كه در الميزان آمده است دو
مشكل بزرگ دارد: نخست اينكه اثبات وجود دو عالم (عالم جمعى، و عالم تفصيلى) به
شرحى كه در بيانات فوق آمده دليل روشنى ندارد، و از سوى ديگر تطبيق آيه بر چنين
عالمى (به فرض ثبوتش) بسيار بعيد به نظر مىرسد، و به اصطلاح هم اصل مسأله مورد
ايراد است و هم فرع آن.
***
نتيجه بحث پيرامون عالم ذر
از مجموع اين
سخن چنين نتيجه مىگيريم كه پس از تجزيه و تحليل دقيق كه تفسير دوم و پنجم از تمام
تفاسير كم اشكالتر است و اگر اشكال مخالفت ظاهر در پارهاى از جهات در آن باشد با
وجود قرينه و نظائر فراوان در كلام عرب و غير عرب قابل اغماض است، لذا بسيارى از
مفسّران معروف و علماى عقائد و كلام آن را برگزيدهاند. و در روايات نيز اشارات
روشنى به اين معنا ديده مىشود كه در بحث آينده خواهد آمد انشاءاللَّه.
كوتاه سخن
اينكه: اعتقاد بيشتر محقّقان بر اين است كه اين سؤال و جواب الهى با همه انسانها
صورت گرفته، و به زبان حال بوده است، نه به زبان قال، يا از طريق استعداد فطرى، كه
در جنين انسان به وديعت نهاده، و يا از طريق استعداد عقلى كه بعد از رسيدن به حد
بلوغ و كمال عقل در آنها ايجاد فرموده است: در