مىفرمايد:
«و (به خاطر بياور) زمانى را كه پروردگارت از صلب فرزندان آدم، ذريّه آنها را
برگرفت؛ و آنها را بر خودشان گواه ساخت؛ (و فرمود:) آيا من پروردگار شما نيستم؟»:
«وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ
وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ».
سپس
مىافزايد: « (خداوند چنين فرمود، مبادا) روز رستاخيز بگوييد: مااز اين، غافل
بوديم؛ (و از پيمان فطرى بى خبر مانديم)»: «أَنْ
تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ».
يا به جاى
عذر غفلت به عذر تقليد متوسل شويد «يا بگوييد: پدرانمان پيش از اين مشرك بودند، ما
هم فرزندانى بعد از آنها بوديم؛ (و چاره اى جز پيروى نداشتيم؛) آيا ما را به آنچه
اهل باطل انجام دادند مجازات مى كنى؟!»: «أَوْ تَقُولُوا إِنَّمَا
أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ
أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ».
اين آيات به
صورت سربسته از يك سلسله حقايق پرده بر مىدارد، از جمله:
1. خداوند در
يك مرحله از خلقت، همه فرزندان آدم عليه السلام را تا قيامت ظاهر ساخته است.
2. خداوند
آنها را گواه بر خودشان قرار داده، و از آنها اقرار بر ربوبيّت خويش گرفته است.
3. هدف از
گرفتن اين اقرار و اعتراف وشهادت اين بوده است كه اوّلًا مشركان در قيامت ادعّاى
غفلت و بىخبرى از حقيقت توحيد و يكتايى خدا نكنند، و ثانياً تقليد از نياكان را
دليل بر بىگناهى خويش نشمراند.