علم در آسمان نيست كه بر شما فرود آيد، و در اعماق زمين نيست كه براى شما صعود
كند، بلكه علم در اعماق دلهاى شما و در سرشت و طبيعتتان پنهان است، به اخلاق
فرشتگان و پاكدلان، متخلق شويد تا علم بر شما ظاهر گردد». [1]
ج: مىدانيم بخل و حسد در مبدأ عالم هستى نيست، و
به مضمون «وَانْ مِنْ شَىْءٍ الّا عِنْدَنا
خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ الّا بِقَدَرٍ مَعْلُوْمٍ؛ منابع و خزاين هر چيز نزد ماست و ما آن را جز به مقدار معلوم نازل نمىكنيم»
(حجر/ 21) خزاين نامتناهى همه نعمتها نزد خداوند است، او جواد و بخشندهاى است كه
هر قدر بيشتر ببخشد، چيزى از او كم نمىشود، بلكه جود و كرمش آشكارتر مىگردد: «وَلا يَزِيْدُهُ كَثْرَةُ الْعَطاءِ الّا جُودْاً وَ
كَرَما».
بنابر اين محروميتها، بر اثر عدم لياقت افراد است، تقوا انسان را لايق فيض
الهى مىكند و چه فيضى بالاتر از معارف الهيه و علوم روشنگر است.
اين دلها همچون ظرفها و پيمانههاست، همان گونه كه على عليه السلام فرمود: «انَّ هذِهِ الْقُلُوبُ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُها أَوْعيها؛ بهترين دلها دلى است كه ظريف و گنجايش بيشترى داشته باشد» [2] هم اين است كه
گنجايش و ظرفيت وجودى ما بيشتر گردد، و دلهاى ما همچون ظرف وارونهاى نباشد كه
قطرهاى در آن قرار نمىگيرد، و اين امر در سايه تقوا امكانپذير است.
اما تأثير متقابل علم در تقوا- علم حقيقى
ريشههاى رذايل اخلاقى و سرچشمههاى گناه را از بين مىبرد، و عواقب اين امور را
به انسان نشان مىدهد، اين آگاهى كمك مؤثرى به پيدايش تقوا و پرهيز از گناه
مىنمايد، و از اينجا به خوبى روشن مىشود كه هم علم سرچشمه تقواست و هم تقوا
سرچشمه علم است، منتها مرحلهاى از تقوا سبب مرحلهاى از علم است، و آن مرحله از
علم سبب مرحله بالاترى از تقواست، و به همين ترتيب اين دو به صورت مداوم در يكديگر
اثر مىگذارند و شايد آيه 201 سوره اعراف اشاره