حجابى بر عقل و فكر آنها افكند، ولى مقدمات اين كار را خودشان فراهم ساختند،
چرا كه در بست تسليم آنها گشتند بىآنكه صلاحيتشان را براى رهبرى احراز كرده
باشند.
در اينكه آيا واژه «سادتنا» و «كبرائيا» دو مفهوم مختلف دارد يا نه؟ در ميان مفسّران گفتگو است.
جمعى معتقدند كه «سادتنا» اشاره به پادشاهان و سلاطينى است كه بر شهرها و
كشورها مسلط بودند، و «كبرائنا» اشاره به رؤساى محلى و منطقهاى است كه اطاعت گروه اوّل را
به جاى اطاعت خدا، و اطاعت گروه دوّم را به جاى اطاعت پيامبر صلى الله عليه و آله
و سلم قرار دادند، بنابراين اوّلى از قدرت بيشترى برخوردار است، و به همين دليل در
عبارت مقدم داشته شده.
بعضى نيز اوّلى را اشاره به پادشاهان و صاحبان قدرت دانستهاند، و دوّمى به
كسانى كه از نظر سنى بزرگترند، و مردم به همين دليل از آنها تبعيت مىكنند.
بعضى نيز احتمال دادهاند كه هر دو يك معنا دارد و تأكيد است. [1]
معناى اخير مناسبتر به نظر مىرسد.
اين نكته نيز قابل توجه است كه «سادة» جمع «سيّد» و سيد به معناى كسى است كه سرپرستى «سواد» (جمعيت انبوهى)
را به عهده دارد (جمعيت انبوه را نيز از اين رو «سواد» گويند كه از كثرت به سياهى
مىزند) سپس به هر شخص بزرگى كلمه «سيد» اطلاق شده است.
***
در آيه دوّم نيز سخن از كفار ستمگرى است كه در قيامت در دادگاه عدل الهى حاضر مىشوند و
هر كدام مىخواهند گناه خويش را به گردن ديگرى بيندازند، در اين حال، «مستضعفين»
يعنى افراد بىخبرى كه چشم و گوش بسته دنبالهرو ديگران بودهاند رو به «مستكبرين»
يعنى سلطه جويان ظالم كه با دادن خط
[1]. به تفسير روح المعانى، جلد 22،
صفحه 87، و تفسير الميزان، جلد 16، صفحه 369، و تفسير فخر رازى، جلد 25، صفحه 232،
مراجعه شود.