مىدهد و شب و روز به آن مىانديشد، ناگاه در اثر فعاليت قوه خيال صدايى به
گوشش مىخورد، و يا صورتى در برابر او مجسم مىگردد، و آن را گرفته و پايه اعتقادى
خود قرار مىدهد.
شنيدن مطالبى ذوقى و نشاط آور كه گاه با اشعار جالب و آهنگهاى مخدِّر نيز
همراه است اثر تلقينات را چند برابر مىكند.
آن گروه از صوفيه كه طرفدار وجد و سماعند [1] چنان در حالت وجد و سماع داغ مىشوند و جوش مىيابند
و از خود بى خود مىشوند كه قوه عاقله كاملًا از كار مىافتد، و ميدان براى فعاليت
قوه وهميه خالى مىشود، و آنها را كه دائماً در خيال كشف و مشاهده عوالم غيبى
هستند در عالمهايى سير مىدهد كه بستگى به قدرت تخيل آنها دارد، درياهاى نور و
كوه طور، سماوات سبع وارضين سبع، را در برابر چشمان خود مجسم مىبينند، و هر شكل و
صورتى كه قوه وهميه آنان به آن تمايل داشته باشد در مقابل چشمانشان خودنمايى
مىكند.
آنها با ديدن اين صحنهها به شدت فرحناك شده، و به گمان اينكه شاهد مطلوب را
در آغوش كشيدهاند نعره مىكشند و فرياد سر مىدهند، و همين امر موجب تشديد اين
حالت مىگردد، و بالاخره در حالتى شبيه به اغما فرو مىروند، و وقتى از آن حالت
آرامش مىيابند آنچه را ديده بودند به عنوان مكاشفات خود براى ديگران بازگو
مىكنند!
آنها در حقيقت به گمان آب به دنبال سراب مىروند، و بىآنكه به جايى رسيده
باشند در امورى كه به كلى عارى از حقيقت است گرفتار مىشوند.
كوتاه سخن اينكه چنان نيست كه هركس ادعاى كشف و شهود كند بتوان از او پذيرفت،
و يا اگر صورتى در نظرش مجسم شود و يا سروشى به گوش او رسد بتوان آن را الهى و
واقعى دانست، چرا كه مكاشفات شيطانى نيز بسيار است.
در حديثى در احتجاج طبرسى از «ابن عباس» نقل شده است كه اميرمؤمنان
[1]. منظور از «سماع» آهنگهاى مختلف
موسيقى يا نغمه خوانندگان است كه در بعضىمجالس صوفيان رايج است است و منظور از
«وجد» حالت ذوق و شوقى است كه براى صوفيان سماع پسند حاصل مىشود و مقارن با
حركاتى شبيه رقص است.