نام کتاب : انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 57
نمىتوانستند
بعضى مطالب را بهطور جدّى به شاه بگويند به اين دلقكها مىگفتند تا آن را در
قالب شوخى به شاه بگويند و لذا شوخى دلقكها از جدّى هم بالاتر بود.
مؤمن در
اسلام بسيار محترم است لذا با مؤمن شوخى هم بهمعنايى كه گفته شد نمىتوان كرد و
نمىشود آبروى او را ريخت. پناه بر خدا، اگر كسى به بهانه شوخى آبروى كسى را
بريزد. [1] اكنون به مسأله ترك شبهات بپردازيم:
عمل به مكروه
جايز و در علم اصول آمده است كه در همه شبهات موضوعيّه چه وجوبى و چه تحريمى اصل
برائت جارى مىشود، ولى در عين حال بسيارى از همين شبهات پلى براى محرّماتاند.
ازاينرو انسان نبايد به آخرين مرز مباح برود، چرا كه آخرين مرز آن لب پرتگاه حرام
است و احتمال دارد انسان هر لحظه بلغزد و در حرام بيفتد.
ابن
ابىالحديد در شرح نهجالبلاغه آورده است: «الا وَ انَّ حِمَىاللّهِ مَحارِمُهُ»
(آگاه باشيد كه قرقگاه خدا محارم اوست) [2]
منطقهاى كه ورود به آن ممنوع است و كسى كه به آن نزديك شود گاهى وسوسه مىشود كه
قدمى جلوتر بگذارد و به بهانه «كُلُّ مَشكوكٍ جايزٌ، كُلُّ مَظنونٍ جايز» كارهايى
بكند كه بسا سبب ورود در گناه و حرام مىشود. همه اينها درست است امّا در عين حال
به مرز محرّمات نزديك نشويد. اين مرز خطر است و مخصوصاً بسيارى از چيزها براى
ديگران
[1]. حَكَم بن ابىالعاص، پدر مروان كه فرزندانش
بعدها به خلافت رسيدند، از دشمنان سرسخت رسول خدا صلى الله عليه و آله بود و بسيار
آن حضرت را مىآزرد. از جمله اذيّتها اين بود كه هرگاه رسول خدا صلى الله عليه و
آله در كوچههاى مكّه راه مىرفت پشت سر آن حضرت مىآمد و از روى تمسخر، راه رفتن
و حركات آن حضرت را تقليد مىكرد و بدين وسيله دشمنان اسلام را مىخنداند.
سرانجام
روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله روى خود را برگردانيد و همچنان كه وى مشغول
تقليد رفتار آن حضرت بود به او فرمود: كُن كَذلِك: «همچنين باش» از آن پس تا وقتى
كه مرگش فرا رسيد بدنش در رعشه بود (كيفر گناه، ص 10).