responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 476

و رؤساى اصناف در باغ حكومتى دعوت كرد. جمعى از سران بازار شيراز كه لباس و چهره آنان از ديگران مذهبى‌تر بود نيز در آن مجلس شركت جستند. پس از صرف ناهار يك دسته مُطرب كليمى برنامه اجرا كردند و فضاى آن مجلس را به فسق و فجور آلوده ساختند.

داستان آن مجلس و شركت‌گنندگان و برنامه‌هايش را براى حاج ميرزا محمّدحسن نقل كردند. روز جمعه پس از نماز عصر به منبر رفت. در حالى كه از شدّت اندوه و غصّه بلندبلند گريه مى‌كرد فرمود: چگونه ممكن است كسانى كه با اهل علم ارتباط دارند و چهره‌شان نمايشگر دين است در مجلسى شركت جويند كه از شرايط دين خدا دور بود و در آنجا لهو و لعب رواج داشت. آيا اين شركت و عدم ترك آن و نهى از منكر نكردن كار صحيحى بوده؟ واى بر شما كه از عمل شما جگر من سوخت. از شنيدن اين خبرِ وحشتناك دلم گرفت، من اگر بميرم خونم به گردن شماست. سپس از منبر به زير آمد و به خانه رفت و سخت مريض شد. طبيب از او عيادت كرد و گفت: براى اين مريض تغيير آب و هوا لازم است.

او را به باغ سالارى در بيرون شهر منتقل كردند. همان وقت مرتاض هندى به شيراز آمد، مى‌گفتند متخصّص رمل و اسطرلاب است و احياناً پيشگويى هم مى‌كند. يكى از تجّار كه از ارادتمندان ميرزا بود نزد مرتاض رفت و گفت:

مال‌التجاره‌اى دارم كه به قِران برخورد كرده، مى‌خواهم ببينم اين قِران از او برطرف مى‌شود؟

مرتاض ساعتى در انديشه شد، تاجر گفت اگر نمى‌دانى معطّل نكن! مرتاض گفت: آنچه به زبان گفتى در دلت نيست. تاجر گفت: پس چيست؟ مرتاض گفت:

زاهدترين خلق زمانه بيمار است مى‌خواهى بدانى وضعيّتش به كجا مى‌كشد، او بيش از شش ماه ميهمان شما نخواهد بود.

اين مرد الهى و عالم عامل كه عمرى را با هواى نفس مبارزه كرده بود با شنيدن خبر گناه دق كرد و از شدّت حسرت و اندوه از دنيا رفت.

نام کتاب : انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 476
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست