؛ خداوند را به چشم سر نتوان ديد، ولى قلبها او را با حقيقت ايمان درك
مىكنند». [1] آن روز
همه خداوند را به حقايق ايمان مىپذيرند. اگر بخواهيم تشبيه ناقص كنيم، مانند حضرت
يوسف است كه از روز اوّل بر برادرانش امتياز داشت، ولى آنان زير بار اين امتياز
نمىرفتند و بعضى از آنان منكر اين امتياز بودند و تعجّب مىكردند از اينكه چرا
حضرت يعقوب وى را بر ديگران برترى مىدهد. امّا چون حضرت يوسف با تدبيرى كه داشت
عزيز مصر شد و وقتى برادران ديدند كه خداوند چه لطفها به او كرده است، همگى
گفتند: « «تَاللَّهِ لَقَدْ ءَاثَرَكَ اللَّهُ
عَلَيْنَا»؛ به خدا سوگند، خداوند تو را بر ما برترى
بخشيد». [2] و اين
مانند حال كفّار در دنيا و آخرت است، چون در دنيا حجابها جلوى چشم آنان را گرفته،
زير بار حق نمىروند امّا در آنجا آنقدر مسأله آفتابى است كه مانند برادران يوسف
كه به برترى يوسف اعتراف كردند آنها به برترى مؤمنان بر خود اعتراف مىكنند. خلاصه
روز قيامت خداوند از همهجا نمايان است و علّت اينكه به روز قيامت
«يوم لقاء اللّه»
گفتهاند اين است كه در آن روز چنان آثار عظمتش نمايان است كه جاى خطا براى
كسى باقى نمىمانَد.
تعبير «لقاء اللّه» يعنى اينكه انسان خودش را در محضر خدا ببيند. چون بدترين
عذاب براى بندگان آن حالت شرمسارى است كه براى آنها از اعمال زشتشان پيدا مىشود
كه از آتش جهنّم سوزندهتر است، زيرا آن روز «يَومَ تُبلَى السّرائر» است؛ آن وقتى كه اعمال همگان نمايان است. [3] حضرت فرمود: در آن