نام کتاب : اخلاق اسلامى در نهج البلاغه( خطبه متقين) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 517
برى، پس شكرگزار، تا ثواب برى. گويند حضرت سليمان (عليه السلام) فرزندى داشت
كه از دستش برفت، از غم او رنجور شد، دو فرشته به صورت دو خصم پيش او آمدند. يكى
گفت: اى پيغمبر خدا، من در زمين كشت كردم و مزرعهاى شد اين مرد زير پا تباه كرده،
ديگرى گفت: او در راه كشت كرده و چون راه نبود بناچار از روى آن رفتم.
سليمان به اولى گفت: چرا در راه كشت كردى، مگر نمىدانستى مردم روى آن
مىروند؟ گفت: اى سليمان (عليه السلام) تو نمىدانستى آدميان بر راه مرگ
نشستهاند، چرا به مرگ پسر خود ماتم گرفته اى؟! (تو فرزند خود را در جلو راه مرگ
گذاشتهاى، نه تو كه همه انسانها چنين مىكنند پس اگر با مرگ از دست تو رفت غضه مخور)
سليمان (عليه السلام) آگاه شده و استغفار كرد. [1]
حاتم اصَمّ گفت: «خداوند متعال روز قيامت به وسيله چهار كس بر چهار گروه حجت
تمام كند، به سليمان (عليه السلام) بر توانگران، به يوسف (عليه السلام) بر بندگان،
به عيسى (عليه السلام) بر درويشان و به ايوب (عليه السلام) بر اهل بلا [2]
(بايد مثل ايوب (عليه السلام) شاكر
بود و اگر عذر در صفحه قيامت آوريم، كه نمىتوانستيم، خداوند مىگويد چرا ايوب
توانست)؟
حقيقت شكر
همه مقامات دين متكى بر سه اصل است: علم و حال و عمل، علم مايه حال و حال موجب
عمل است علم همان شكر و شناخت نعمت است از خداوند و اين كه اسباب و وسائل واسطهاى
بيش نيست حال، شادى دل است به آن نعمت»: «و عمل، به كار واداشتن آن نعمت است در
آنچه مقصود خداوند است، و آن عمل هم به دل هم به زبان و هم به بدن تعلق دارد.
موسى (عليه السلام) در مناجات گفت: خدايا آدم را به دست قدرت خود آفريدى و با
وى