نام کتاب : اخلاق اسلامى در نهج البلاغه( خطبه متقين) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 33
لَكُم
دينٌ فَكُونُوا احْراراً فى دُنْياكم»: «اگر دين هم نداريد و اعتقادى
به مبدأ و معادى نداريد شما انسانيد لااقل در دنياى خود آزاده باشيد!»
فكر نكنيد
فساد و تباهى و اسارتهاى نفسانى امروز پيدا شده كه اولياء خدا و ائمه (عليهم
السلام) ما هم از اينگونه امور در زمان خود مىناليدند؛ مولى على (عليه السلام)
در خطبه 129 نهجالبلاغه چنين مىفرمايد: «هر جا به مردم مىخواهى نظر كن، آيا غير
از اين مىبينى كه فقيرى از فقر رنج مىبرد، و شكيبائى ندارد، و از آنچه خدا به او
داده راضى نيست، يا ثروتمندى كه شكر نعمت به جا نياورده، كفران نعمت مىكند، يا
بخيلى كه بخل به مال خدا ميورزد يا متمرد و سركشى كه گويا گوش او براى شنيدن مواعظ
الهى سنگين شده است» سپس مىفرمايد:
«ايْنَ خِيارُكم و صُلَحاؤُكم و أينَ احْرارُكم
و سُمَحاؤكم! و ايْنَ المُتَوَرّعون فى مَكاسِبهم و المُتَنَزّهوُنَ فى
مَذاهِبِهم؟ اليسَ قَد ظَعَنُوا جميعاً عن هذِه الدُّنيا الدّنيّة و العاجلَةِ
المنغّصَة؟ و هل خُلِقْتُم الّا فى حثالة لا تَلْتَقى بذَمهّم الشّفتان
اسْتِصْغاراً لِقَدرهم و ذِهاباً عَن ذِكْرِهم؟ فانّا للّه و انّا اليه راجعون»:
«كجايند نيكان و صالحان و آزادمردان و بخشندگان
شما و كجايند مراعات كنندگان در كسب كارها و پاكان در كردارشان؟ آيا همگى كوچ
نكردند، از اين دنياى پست و سراى
درد و رنجى
كه عيشها را مىشكند و آيا شما افراد پست و كممقدار جانشين آن بزرگواران نشديد،
شما آنهائى هستيد كه لبها (و دهانها) نمىخواهند حتى شما را مذمّت كنند، يعنى آن
قدر شما را خوار مىدانند كه نمىخواهند ذكرى از شما شود حتى اگر مذمتى باشد (و
براى اين مصيبت بايد گفت) انّا لِلّه و انّا الَيْهِ
راجِعون».[1]
از اين كلمات
مولى (عليه السلام) به خوبى روشن مىشود كه: مسئله آزادى و حريت كه ريشه بسيارى از
صفات اخلاقى است و اين كه آزادگان در قيد و بند اين دنيا نمىتوانند بمانند و از
اين رو به سرعت در صدد كوچ كردن به دار آزادگى هستند، از