نام کتاب : اخلاق اسلامى در نهج البلاغه( خطبه متقين) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 310
نيست كه در اذهان بسيارى رفته كه فقير بودن و چيزى نداشتن، زهد است، زهد
بيگانگى از دنيا نيست، بلكه وارستگى از دنيا است.
زهد آن نيست، كه دنيا را نداشته باشى بلكه آن است كه دنيا مالك تو نباشد، اگر
مملوك و برده مال و مقام نبودم آن وقت مالك مال و منالم- اسير نيستم، اميرم-
زاهدم!
اگر به اندازه يك پيراهن كرباس بيش ندارم، و دلبستگى دارم كه اگر از دستم رود
ناراحت مىشود زاهد نيستم، راغب و مايلم.
هر چه جمع كنى، بايد گذاشتن و گذشتن- چيزى كه آخرش اين است، از اول دل به آن
مبند.
در روايتى از امام صادق (عليه السلام) آمده:
«لَيْسَ الزّهد فى الدنيا بِاضاعة
المال و لا بتحريم الحلال بل الزّهدُ فى الدّنيا انْ لا تَكونَ بِما فى يَدِك
اوثَقَ منك بما فى يَدِاللّه عزّوجلّ»:
«زهد در دنيا، به ضايع كردن مال و
حلال خدا را حرام كردن نيست بلكه زهد در دنيا اين است كه اعتمادت به آنچه در دست
خودت است بيشتر از آنچه در دست خداوند عزوجل است نباشد» (يعنى اعتماد تو به خدا و
آنچه در اختيار او است بيشتر باشد، از اعتماد تو به آنچه در دست خودت است). [1]
در روايتى از مولى آمده كه:
«الزُّهدُ تَقْصيرُ الآمالِ وَ اخلاصُ
الاعمال»:
«زهد كوتاه كردن آرزوها و خالص كردن
اعمال است». [2]
علامات زاهد
امام سجاد (عليه السلام) در روايتى مىفرمايند:
«انّ عَلامَةُ الزاهدينَ فى الدّنيا
الراغِبينَ فِى الاخرَة تَركُهُم كلَّ خليط و خَليل و رَفْضُهُم كلَّ صاحب لا
يُريدُ ما يُريدُون ألا و