نام کتاب : آيين ما( اصل الشيعة) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 55
از صميم دل
در اين راه بكوشد نه فقط به صرف گفتن و الفاظ فريبنده بى معنا كه معمولًا به منظور
حفظ منافع شخصى گفته مىشود و امروز در ميان ما رايج شده، قناعت جويد.
[1]
[1] ولى چيزى كه بسيار موجب شگفتى است اينكه
«سامرا» يك شهر سُنّى نشين است و از آن بهتر اينكه مسجدى كه سرداب مقدس در آن واقع
شده هميشه در اختيار برادران اهل سنّت بوده و هست و شبانه روز پنج مرتبه در آن
نماز مىگذارند، و تنها بهرهاى كه شيعه از آن دارد اين است كه از آن مسجد عبور
كرده و به سرداب مزبور مىرود و چند ركعت نماز در آن خوانده و باز مىگردد.
اگر سخنان
نويسنده «الحركة الفركية» و امثال او صحيح بود بايد قبل از همه سُنّيان آن شهر كه
شب و روز در آن مسجد نماز مىگذارند، لااقل يك مرتبه چنين منظرهاى را ببينند
(جالبتر اينكه متوليان سرداب نيز همه سُنّى هستند!) چطور هيچ يك از اينها چنان
منظرهاى از شيعه نديدند، ولى آقاى دكتر عبداللطيف از فرسنگها فاصله ديده؟!
اما اينكه
شيعه به اين سرداب اهميّت مىدهد دليلش خيلى روشن است. اين سرداب محل عبادت سه نفر
از امامان آنها بوده است (امام دهم و يازدهم و دوازدهم) شبها و روزها در آن محل به
عبادت و ذكر خدا مشغول بودند؛ درست در آن هنگامى كه متوكل عباسى و اطرافيان آلوده
او، به شراب خوارى و شب زنده دارى و عياشى مشغول بودند.
در هر حال
مرحوم «كاشف الغطا» با ملاحظه اين اوضاع رسماً اظهار يأس و نوميدى مىكند و در اين
اواخر تدريجاً اين فكر براى او پيدا مىشود كه اين طرز تفكر بعضى برادران اهل سنّت
از قبيل طبيعت ثانوى براى آنها شده و به اين سادگى حاضر نيستند در وضع خود تجديد
نظر كنند.
ولى ما
معتقديم كاشف الغطا با اين حال نيز نبايد از «وحدت كلمه» مسلمين مأيوس گردد. معظم
له بايد توجه داشته باشند اين عادات و افكارى كه طى قرون و اعصار از نسلى به نسلى
به وراثت رسيده و در تمام زواياى روح آنها ريشه دوانده به اين آسانى تغيير قيافه
نمىدهد، آن نيز محتاج به گذشت يك زمان نسبتاً طولانى است، بنابراين بايد در اينجا
از عامل زمان استفاده كرد و با يك سلسله نوشتهها و كنگرهها و بحثهاى منطقى و
مستدل كه نمونه بارز آن را كاشف الغطا انجام داد افكار را تدريجاً روشن ساخت.
به خصوص
اينكه قراينى كه مايه اميدوارى است در گوشه و كنار به چشم مىخورد. از همه مهمتر
اينكه يكى از بزرگترين شخصيتهاى جهان سنّت كه رياست دانشگاه الازهر را به عهده
داشت و مفتى اعظم اهل سنّت بود يعنى شيخ محمود شلتوت (1310-/ 1383 ق) (مرجع اعلاى
عالم تسنّن، شخصيّت اصلاحى قرن حاضر، از سال 1378 ق به عنوان شيخ جامع ازهر و مفتى
مصر انتخاب شده بود. وى آثارى داشت از جمله: الدعوة المحمديّة؛ المرأة فى الاسلام؛
تفسير القرآن الكريم؛ من توجيهات الاسلام؛ الفتاوى، المقارنة بين المذاهب؛ فقه
القرآن و .... درباره او ر. ك: مجله «الاخاء العربية»، ش 47، ص 45؛ پيشوايان تقريب
از معاونت فرهنگى مجمع جهانى تقريب؛ شيخ محمود شلتوت، طلايهدار تقريب، تأليف
بىآزار شيرازى؛ شيخ محمود شلتوت، تأليف على احمدى؛ مشعل اتحاد، ص 130. شايان ذكر
است كه شبيه همين فتوا را جمعى ديگر از دانشمندان معظّم اهل سنّت دادهاند، مانند
علّامه بزرگوار مفتى سابق مصر، در جواب نامه دانشمند متواضع آقاى خسروشاهى كه
خداوند هر دوى آنان را براى خدمت به اسلام و مسلمين مزيد توفيق عنايت فرمايد. ر.
ك: تقريب مذاهب، از نظر تا عمل، ص 53؛ فى سبيل الوحدة الاسلامية، ص 62-/ 66؛ دفاع
عن العقيدة والشريعة، ص 257) در اين اواخر با آن فتواى تاريخى خود گام برجستهاى
به سوى اين هدف مقدّس برداشت
نام کتاب : آيين ما( اصل الشيعة) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 55