نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 93
ب
[بَئِيس:]
«ظَلَمُوا بِعَذابٍ
بَئِيس»
«بَئِيس» از مادّه «بأس» (بر وزن يأس) به معناى شديد است. [1]
[بائُوا:]
«فَبائُوآ بِغَضَبٍ
عَلى غَضَبٍ»
«بائُوا» در اصل، به معناى بازگشتند و منزل گرفتند، مىباشد. [2]
[باخع:]
«فَلَعَلَّكَ
باخِعٌ نَّفْسَكَ»
«باخع» از مادّه «بخع» (بر وزن بخش) به معناى هلاك كردن خويشتن از شدت غم و اندوه و به تعبير ديگر
«دق مرگ نمودن» است. اين تعبير نشان مىدهد كه تا چه اندازه پيامبر اسلام صلى الله
عليه و آله نسبت به مردم دلسوز و در انجام رسالت خويش اصرار و پافشارى داشت؛ و از
اين كه مىديد تشنهكامانى در كنار چشمه زلال قرآن و اسلام نشستهاند و باز از
تشنگى فرياد مىكشند، ناراحت بود. [3]
[بارِئ:]
«فَتُوبُوا إَلى
بارِئِكُمْ»
«بارِئ» به معناى خالق است و در اصل، به معناى جداكردن چيزىازچيز ديگر مىباشد؛ چرا
كه آفريدگار، مخلوقات خود را از مواد اصلى و نيز از يكديگر جدا مىكند. [4]
[بازِغ:]
«رَأَى الْقَمَرَ
بازِغاً»
«بازِغ» از مادّه «بزغ» (بر وزن نذر) در اصل، به معناى شكافتن و جارى ساختن خون است و لذا به جراحى
كردنِ «بيطار» (دامپزشك) «بزغ» گفته مىشود؛ اطلاق اين كلمه بر طلوع آفتاب يا ماه، در
حقيقت، آميخته با يك نوع تشبيه زيبا است؛ زيرا آفتاب و ماه به هنگام طلوع خود،
گويا پرده تاريكى را مىشكافند.
علاوه بر اين، طلوع آفتاب در كنار افق، سرخى كمرنگى كه بىشباهت به رنگ خون
نيست، ايجاد مىكند. [5]
[باسِرَة:]
«وُجُوهٌ
يَوْمَئِذٍ باسِرَة»
«باسِرَة» از مادّه «بَسر» (بر وزن نصر) به معناى چيز نارس و كار قبل از موعد است؛ و لذا به ميوه كالِ
نخل، «بُسر» (بر وزن عُسر) گفته مىشود. و سپس به در هم كشيدن صورت و عبوس بودن اطلاق شده
است؛ از اين جهت كه عكس العملى است كه انسان قبل از فرا رسيدن رنج، عذاب و