نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 628
آرامش و عدم تكبر مىباشد، و استعمال مصدر در معناى اسم فاعل در اينجا براى
تأكيد است، يعنى: آنها آنچنانند كه گويى عين آرامش و بىتكبّرند! [1]
[هَوى:]
«غَضَبي فَقَدْ
هَوى»
«هَوى» از مادّه «هَوْى» در اصل، به معناى سقوط كردن از بلندى است، كه معمولًا نتيجه آن، نابودى است،
به علاوه، در اينجا اشاره به سقوط مقامى و دورى از قرب پروردگار و رانده شدن از
درگاهش نيز مىباشد. [2]
[هِيْم:]
«فَشارِبُونَ
شُرْبَ الْهِيمِ»
«هِيْم» (بر وزن ميم) جمع «هائم» (و بعضى آن را جمع «اهيم» و «هيماء» مىدانند) در اصل از
«هُيام» (بر وزن فرات) به معناى «بيمارى عطش» است كه به شتر عارض مىشود، اين
تعبير در مورد عشقهاى سوزان، و عاشقان بيقرار نيز به كار مىرود.
بعضى از مفسران «هِيم» را به معناى زمينهاى شنزار مىدانند كه، هر قدر آب روى
آن بريزند در آن فرو مىرود، و گويى هرگز سيراب نمىشود! [3]