نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 623
ه
[هالِكٌ:]
«كُلُّ شَيْءٍ
هالِكٌ»
«هالِكٌ» از مادّه «هلاك»، به معناى مرگ و نابودى است. [1]
[هامِدَة:]
«وَ تَرَى الأَرْضَ
هامِدَةً»
«هامِدَة» از مادّه «هُمُود» در اصل، به معناى آتشى است كه خاموش شده، و به زمينى كه گياهانش خشكيده و
بىحركت مانده، «هامدة» گفته مىشود.
بعضى ديگر گفتهاند: «هامدة» به حالتى گفته مىشود كه حدّ فاصل ميان مرگ و حيات است. [2]
[هاؤُم:]
«هآؤُمُ اقْرَؤُا
كِتابِيَهْ»
«هاؤُم» به گفته ارباب لغت، به معناى «بگيريد» مىباشد، اگر مخاطب جمع مردان باشد «هاؤُمْ» گفته مىشود،
و اگر جمع زنان «هائُنَّ»، اگر مفرد مذكر باشد «هاءَ» (به فتح) و اگر مفرد مؤنث باشد «هاءِ» (به كسر) و براى تثنيه «هائُمَا» گفته مىشود، «راغب» در «مفردات» مىگويد:
«هاء» در معناى گرفتن به كار مىرود، و «هات» در معناى دادن. [3]
[هاوِيَة:]
«فَأُمُّهُ
هاوِيَةٌ»
«هاوِيَة» از مادّه «هُوِىّ» به معناى افتادن و سقوط كردن است، و آن يكى از نامهاى دوزخ مىباشد؛ چرا كه
گنهكاران در آن سقوط مىكنند، و نيز اشاره به عمق آتش دوزخ است. و اگر «أُمّ» را در اينجا به
معناى «مغز» بگيريم، «هاوية» به معناى سقوطكننده مىباشد، ولى تفسير اول صحيحتر و
مناسبتر به نظر مىرسد. [4]
[هَباء:]
«فَجَعَلْنَاهُ
هَبآءً مَّنْثُوراً»
واژه «هَباء» از مادّه «هَبْوَة» به معناى ذرات بسيار ريز غبار است كه، در حال عادى، ابداً به چشم نمىآيد،
مگر زمانى كه نور آفتاب از روزنه، يا دريچهاى به داخل اطاق تاريكى بيفتد و اين
ذرات را روشن و قابل مشاهده سازد، و «مُنْبَثّ» در سوره «واقعه» به معناى «پراكنده» است. [5]