نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 603
و
[وابِلٌ:]
«فَأَصابَهُ وابِلٌ
فَتَرَكَهُ»
«وابِلٌ» از مادّه «وَبْل» به معناى باران سنگين دانه درشت است، و لذا به كارهاى سخت و سنگين و
مصيبتبار نيز اطلاق شده است. [1]
[واجِفَه:]
«قُلُوبٌ
يَوْمَئِذٍ واجِفَةٌ»
«واجِفَه» از مادّه «وجف» (بر وزن حذف)، در اصل به معناى سرعت سير است، و «أَوْجَفْتُ الْبَعِيْرَ» در جايى گفته
مىشود كه:
انسان شتر را با سرعت به حركت در آورد، و از آنجا كه حركت سريع باعث لرزه و
اضطراب است، اين واژه در معناى «شدت اضطراب» نيز به كار مىرود. [2]
[واحِدَةٍ:]
«إِنَّمآ أَعِظُكُم
بِواحِدَةٍ»
تعبير به «واحِدَةٍ» (تنها يك چيز) مخصوصاً با تأكيد به وسيله «إِنَّمَا»، اشاره گويايى است به اين واقعيت كه: ريشه تمام
اصلاحات فردى و جمعى به كار انداختن انديشههاست، مادام كه فكر ملتى در خواب است،
مورد هجوم دزدان و سارقان دين و ايمان و آزادى و استقلال قرار مىگيرند، اما
هنگامى كه افكار بيدار شد، راه بر آنها بسته مىشود. [3]
[واد:]
«مِن شاطِئِ
الْوادِ»
«واد» در اصل «وادى» بوده، و به معناى بستر رودخانه، يا محل عبور سيلابها، و گاه به معناى «درّه» نيز آمده؛ چرا
كه سيلابها از درههايى كه در كنار كوهها است مىگذرد. و در اينجا مناسب معناى
دوم، يعنى درهها و كوهپايهها است؛ زيرا با توجّه به آيات ديگر قرآن كه درباره
اين قوم سخن مىگويد، و در بالا اشاره شد، قوم «ثمود» خانههاى خود را در دامنه كوهها مىساختند،
به اين ترتيب كه سنگها را مىبريدند و در درون آنها خانههاى امنى ايجاد
مىكردند. [4]
[وارِد:]
«فَأَرْسَلُوا
وارِدَهُمْ»
«وارِد» به معناى آبآور، در اصل از «ورود» گرفته شده كه معناى آن- همان گونه كه «راغب» در «مفردات»
گفته- قصد آب كردن است، هر چند بعداً توسعه يافته و به هر ورود و دخولى گفته شده
است. [5]