نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 579
نقل شده (مجمع البيان، ذيل آيات مورد بحث).
و اين كه بعضى آن را به دو پستان مادر كه برآمدگى سينهها است! تفسير كردهاند
بسيار بعيد است، ضمناً تعبير به «نَجْد» در مورد خير به خاطر عظمت آن است و در مورد شرّ از باب
تغليب است. [1]
[نَجَس:]
«إِنَّمَا
الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ»
«نَجَس» (بر وزن هوس) معناى مصدرى دارد، و به عنوان تأكيد و مبالغه به معناى وصفى نيز
به كار مىرود.
«راغب» در كتاب «مفردات» درباره معناى
اين كلمه مىگويد: «نَجاسَت» و «نَجَس» به معناى هر گونه پليدى است و آن بر دو
گونه است: يك نوع پليدى حسّى، و ديگرى پليدى باطنى است.
و «طبرسى» در «مجمع البيان» مىگويد: به هر چيزى كه طبع انسان از آن متنفر است
«نَجَس» گفته مىشود.
به همين دليل، اين واژه در موارد زيادى به كار مىرود كه مفهوم آن يعنى نجاست
و آلودگى ظاهرى هم وجود ندارد، مثلًا:
دردهايى را كه بيمار در درمان مىپذيرد، عرب «نَجَس» مىگويد. اشخاص پست و
شرور با اين كلمه توصيف مىشوند. پيرى و فرسودگى بدن را نيز «نَجَس» مىنامند.
از اينجا روشن مىشود كه با توجّه به آيه فوق به تنهايى نمىتوان قضاوت كرد كه
اطلاق كلمه «نَجَس» بر مشركان به اين خاطر است كه جسم آنها آلوده است، همانند آلوده
بودن خون، بول و شراب. و يا به خاطر اين كه عقيده بتپرستى يك نوع آلودگى درونى
دارد. [2]
[نَجْم:]
«وَ النَّجْمُ وَ
الشَّجَرُ»
«نَجْم» گاه، به معناى ستاره مىآيد، و گاه، به معناى گياه بدون ساقه، و در اينجا به
قرينه «شَجَر» (درخت)، منظور معناى دوم يعنى گياه بدون ساقه است.
اصولًا اين واژه، در اصل به معناى طلوع است، و اگر به اين گياه «نجم»
مىگويند، به خاطر آن است كه، از زمين سر بر مىآورد، و اگر به ستاره، «نجم» گفته
مىشود نيز به خاطر طلوع آن است. [3]
[نجوا:]
«كَثيرٍ مِّنْ
نَجْواهُمْ»
«نجوا» تنها به معناى سخنان درگوشى نيست، بلكه هر گونه جلسات سرّى و مخفيانه را نيز
شامل مىشود؛ زيرا در اصل، از مادّه «نجوة» (بر وزن دفعة) به معناى