نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 543
و «با» در «بِمُفازَتِهِم» يا براى ملابست است، يا سببيت، در صورت اول معناى آيه چنين مىشود: «خداوند
آنها را نجاتى همراه با رستگارى و پيروزى مىدهد» و در صورت دوم معناى آيه اين
است: «خداوند آنها را به سبب رستگاريشان (كنايه از اعمال صالح و ايمان است) نجات و
رهايى مىبخشد». [1]
[مُفْتَرىً:]
«إِلَّا سِحْرٌ
مُّفْتَرىً»
تعبير به «مُفْتَرىً» از مادّه «فريه» به معناى تهمت و دروغ، از اين نظر است كه مىخواستند بگويند: موسى عليه
السلام اين نسبت را به دروغ بر خدا بسته! [2]
[مَفْتُون:]
«بِأَيِّكُمُ
الْمَفْتُونُ»
«مَفْتُون» اسم مفعول از «فتنه»، به معناى ابتلاء، و در اينجا، به معناى ابتلاى به جنون است. [3]
[مَفَرّ:]
«يَوْمَئِذٍ أَيْنَ
الْمَفَرُّ»
«مَفَرّ» اسم مكان است از «فرار» و بعضى احتمال دادهاند: مصدر بوده باشد، ولى، اين احتمال
در اينجا بعيد به نظر مىرسد. [4]
[مُفْرَط:]
«وَ أَنَّهُمْ
مُّفْرَطُونَ»
«مُفْرَط» از مادّه «فَرَط» (بر وزن فقط) به معناى پيشگام و متقدم است. [5]
[مَقابِر:]
«حَتَّى زُرْتُمُ
الْمَقابِرَ»
«مَقابِر» از مادّه «قَبْر» جمع «مقبرة» به معناى محل قبر ميت است، و زيارت كردن مقابر در اينجا يا كنايه از مرگ است،
(طبق بعضى از تفاسير) و يا به معناى رفتن به سراغ قبرها براى شمارهكردن و تفاخر
نمودن (طبق تفسير مشهور). [6]
[مَقالِيد:]
«لَهُ مَقاليدُ
السَّمَاواتِ»
«مَقالِيد» از مادّه «قَلْد» به گفته غالب ارباب لغت، جمع «مقليد» است (هر چند «زمخشرى» در «كشّاف» مىگويد: اين كلمه مفردى
از جنس خود ندارد) و «مقليد» و «اقليد» هر دو به معناى
«كليد» است، و به گفته «لسان العرب» و بعضى ديگر، اصل
آن از «كليد» فارسى گرفته شده، و در عربى نيز، به همين معنا استعمال مىشود.
بنابراين «مَقالِيْدُ السَّمَاواتِ وَ الارْضِ» به معناى كليدهاى آسمانها و زمين مىباشد.