نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 482
مىكنيم نيز به همين معناست، يعنى او خالق اشياى ناپيدا و داراى افعالى است كه
از محيط قدرت استماع بيرون است، بسيار باريكبين و فوقالعاده دقيق مىباشد.
بنابراين «لطيف» از مادّه «لطف» به معناى كار بسيار ظريف و باريك است، و اگر به رحمتهاى خاص الهى، «لطف» گفته
مىشود نيز به خاطر همين ظرافت آن است.
و «لطيف» در سوره «شورى» دو معنا دارد:
يكى صاحب لطف و محبت و مرحمت، و ديگر آگاه بودن از امور دقيق و پنهانى، و از
آنجا كه روزى دادن به همه بندگان، نياز به اين دارد كه از تمام آنها در هر گوشه و
كنار، در سراسر آسمان و زمين آگاه و با خبر باشد، در آغاز به لطيف بودنش اشاره
مىكند، و سپس به مقام رزّاقيت.
پس توصيف خداوند، به «لطيف» از اين نظر است كه، «لطيف» از مادّه «لطف» به معناى هر
موضوع دقيق، ظريف، و هرگونه حركت سريع و جسم لطيف است؛ بنابراين، لطيف بودن
خداوند، اشاره به علم او نسبت به اسرار دقيق و ظريف آفرينش است، و گاه، به معناى
خلقت اجسام لطيف، كوچك، ذرهبينى و مافوق ذرهبينى آمده است. [1]
[لَظى:]
«كَلّا إِنَّها
لَظى»
«لَظى» به معناى شعله خالص آتش، و يكى از نامهاى «جهنم» نيز مىباشد، و در آيات فوق اراده هر دو معنا
ممكن است. [2]
[لَعِب:]
«إِلَّا لَعِبٌ وَ
لَهْوٌ»
«لَعِب» (بر وزن لَزِج) در اصل از مادّه «لُعاب» (بر وزن غُبار) به معناى آب دهان است كه از لبها سرازير
گردد، و اين كه بازى را «لعب» مىگويند، به خاطر آن است كه همانند ريزش لعاب از
دهان است كه بدون هدف انجام مىگيرد. [3]
[لَعْب:]
«الْحَياةُ
الدُّنْيا لَعِبٌ»
«لَعْب» (بازى) به كارهايى گفته مىشود كه:
داراى يك نوع نظم خيالى براى وصول به يك هدف خيالى است. [4]
[لَعَلَّ:]
«لَعَلَّ» به معناى اميدوارى و انتظار در مورد امورى است كه اطمينان به وجود آن در آينده
نمىباشد ولى احتمال وجود دارد، اما سؤال اين است كه اين كلمات در مورد خداوند كه
از همه چيز آگاه است و بر هر چيز قدرت دارد چگونه تصور مىشود؟ لذا