نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 416
[فتور:]
«لا يُفَتَّرُ
عَنْهُمْ»
«فتور» همان گونه كه «راغب» مىگويد: به معناى سكون بعد از حدت، و نرمش بعد از شدت،
و ضعف بعد از قوت است. [1]
[فتى:]
«قالَ مُوسى
لِفَتاهُ»
«فتى» از مادّه «فَتاء» به معناى جوان مىباشد. [2]
[فَتِيل:]
«وَ لا يُظْلَمُونَ
فَتيلًا»
«فَتِيل» در لغت به معناى رشته بسيار باريكى است كه در شكاف هسته خرما به چشم مىخورد
و كنايه از چيزهاى بسيار كوچك است، و اصل آن از مادّه «فَتْل» به معناى تابيدن است. [3]
[فِتْيَة:]
«إِذْ أَوَى
الْفِتْيَةُ»
«فِتْيَة» جمع «فتى» در اصل به معناى «جوان نوخاسته و شاداب» است؛ ولى گاهى به افراد صاحب سن و
سالى كه روحى جوان و شاداب دارند، نيز گفته مىشود، و معمولًا اين كلمه، با يك نوع
مدح به خاطر صفات جوانمردى، مقاومت، شهامت و تسليم در مقابل حق، همراه است. [4]
[فج:]
«مِنْ كُلِّ فَجٍّ
عَميقٍ»
«فج» در اصل به معناى فاصله ميان دو كوه و سپس به جادههاى وسيع اطلاق شده. [5]
[فِجاج:]
«مِنْها سُبُلًا
فِجاجاً»
«فِجاج» (بر وزن مزاج) جمع «فج» (بر وزن حج) به معناى درهاى است كه در ميان دو كوه قرار
دارد، و به جادههاى وسيع نيز گفته مىشود. [6]
[فُجَّار:]
«وَإِنَّ
الْفُجَّارَ لَفي جَحيمٍ»
«فُجَّار» جمع «فاجر» در اصل از «فَجْر» به معناى شكافتن وسيع است، و طلوع صبح را به اين جهت طلوع فجر مىگويند كه
گويى پرده سياهى شب با سپيده دم به كلى شكافته مىشود، و از همين رو واژه «فجور»