نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 414
[فَتُثِيرُ:]
«فَتُثيرُ سَحاباً
فَسُقْنَاهُ»
«فَتُثِيرُ» از مادّه «اثاره» به معناى منتشر ساختن و پراكندن است، و در اينجا اشاره به توليد ابرها بر اثر
وزش بادها بر صفحه اقيانوسها مىباشد، زيرا مسأله حركت ابرها در جمله بعد
(فَسُقْنَاهُ إِلى بَلَدٍ مَيِّتٍ) آمده است. [1]
[فتح:]
«بَيْني وَ
بَيْنَهُمْ فَتْحاً»
«فتح» در اصل- همانگونه كه ارباب لغت گفتهاند- به معناى گشودن و از بين بردن
بستگى است، و آن دو گونه است: گاهى جنبه حسى دارد، مانند فَتْحُ البابِ: «گشودن
در» و گاه جنبه معنوى دارد مانند: فَتْحُ الهَمِّ:
«گشودن غم و از بين بردن اندوه».
«راغب» در «مفردات» مىگويد: در اصل
به معناى از بين بردن پيچيدگى و اشكال است، و آن بر دو گونه است: گاهى، با چشم
ديده مىشود، مانند گشودن قفل، و گاه، با انديشه درك مىشود، مانند گشودن پيچيدگى
اندوهها و غصهها، و يا گشودن رازهاى علوم، و همچنين داورى كردن ميان دو كس و
گشودن مشكل نزاع و مخاصمه آنها. [2]
[فَتَنْتُم:]
«وَ لكِنَّكُمْ
فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ»
«فَتَنْتُم» از مادّه «فتنه» به معانى مختلفى آمده است: آزمايش و امتحان، فريب دادن، بلا و عذاب، ضلالت و
گمراهى و شرك و بتپرستى، و در سوره «حديد» بيشتر با دو معناى آخر، يعنى گمراهى و شرك مناسب است. [3]
[فَتَنُوا:]
«الَّذينَ فَتَنُوا
الْمُؤْمِنينَ»
«فَتَنُوا» از مادّه «فتن» (بر وزن متن)، و «فتنه» در اصل به معناى قرار دادن طلا در آتش است تا ميزان
خلوص آن روشن شود، سپس اين ماده (فتنه) هم به معناى «آزمايش»، هم به معناى «عذاب و
مجازات» و هم به معناى «گمراهى و شرك» به كار رفته است و در سوره «بروج»، به معناى عذاب
و آزار و شكنجه است. [4]
[فتنه:]
«ثُمَّ لَمْ تَكُنْ
فِتْنَتُهُمْ»
در اين كه «فتنه» در اين آيات، به چه معناست، ميان مفسران گفتگو است: بعضى آن را به معناى پوزش
و معذرت، بعضى به معناى پاسخ و بعضى بهمعناى شرك گرفتهاند.