نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 387
[عقوبت:]
«الْكُفَّارِ
فَعاقَبْتُمْ»
«عقوبت» از مادّه «عَقِب» به معناى «كيفر كار خلاف» آمده است. [1]
[عَقِيْم:]
«مَنْ يَشآءُ
عَقيماً»
«عَقِيْم» از مادّه «عقم» (بر وزن بخل و همچنين بر وزن فهم) در اصل، به معناى خشكى و يبوست است كه مانع
از قبول اثر مىشود، و زنان عقيم، به زنانى مىگويند كه رحم آنها آمادگى براى
پذيرش نطفه مرد و پرورش فرزند ندارد.
بادهاى «عقيم» را از اين جهت عقيم مىگويند كه قادر بر پيوند ابرهاى بارانزا
نيست؛ و روز «عقيم» به روزى گفته مىشود كه سرور و شادى در آن نباشد. و اين كه از
روز قيامت به عنوان «يَوْمٌ عَقِيْم» ياد شده به خاطر آن است كه روزى بعد از آن
نيست كه بتوانند به جبران گذشته بپردازند. و بالاخره، اگر به غذاهايى كه ميكروب
آنها كاملًا كشته شده «مُعَقَّمْ» مىگويند به خاطر آن است كه، اين موجودات مضر،
ديگر در آن پرورش نمىيابند. [2]
«عِلِّيِّينَ» از مادّه «عُلُوّ» جمع «عِلِّى» (بر وزن ملّى) در اصل، به معناى مكان بالا يا اشخاصى است كه در محل بالا
مىنشينند، و به ساكنان قسمتهاى مرتفع كوهها نيز اطلاق شده است، و در اينجا جمعى
آن را به معناى «برترين مكان آسمان» يا «برترين مكان بهشت» تفسير كردهاند. بعضى نيز
گفتهاند كه ذكر آن به صيغه جمع به خاطر تأكيد است و به معناى «عُلُوٌّ فِى
عُلُوٍّ» يعنى «بلندى در بلندى» مىباشد. [4]
[عِمَاد:]
«إِرَمَ ذاتِ
الْعِمَادِ»
«عِمَاد» به معناى ستون و جمع آن «عُمُد» (بر وزن شتر) است. [5]
[عَمَد، عُمُد:]
«السَّمَاواتِ بِغَيْرِ
عَمَدٍ»
«عَمَد» (بر وزن قمر) جمع «عمود» به معناى ستون است، و مقيد ساختن آن به «تَرَوْنَها»، دليل بر اين
است كه آسمان ستونهاى مرئى ندارد، مفهوم اين سخن آن است كه