نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 374
كه مهياى انجام كار است، لذا به اسبى كه مهياى دويدن است «فرس عتيد» مىگويند، و به
كسى كه چيزى را ذخيره و نگهدارى مىكند نيز
«عتيد» گفته مىشود (از مادّه «عتاد» بر وزن جهاد به
معناى ذخيره كردن) و غالب مفسران معتقدند: «عتيد» فرشتهاى است كه در سمت چپ قرار
دارد. [1]
[عُجاب:]
«إِنَّ هذا
لَشَيْءٌ عُجابٌ»
«عُجاب» از مادّه «عَجَب- تَعَجُّب» مانند «طوال» (بر وزن تراب)، معناى مبالغه را مىرساند، و به امور بسيار عجيب
گفته مىشود. [2]
[عِجْل:]
«أَنْ جآءَ
بِعِجْلٍ حَنيذٍ»
«عِجْل» (بر وزن طفل) به معناى گوساله است، (و اين كه بعضى گفتهاند: به معناى گوسفند
است، با متون لغت سازگار نيست) اين واژه در اصل از مادّه «عجله» گرفته شده؛ زيرا اين حيوان در اين سن و سال
حركات عجولانهاى دارد كه وقتى بزرگ شد به كلّى آن را كنار مىگذارد. [3]
[عُجمَة:]
«يُلْحِدُونَ
إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ»
«اعجام» و «عُجمَة» در اصل به معناى ابهام است و «أَعْجَمِى» به كسى گفته مىشود كه در بيان او
نقصى باشد، خواه عرب باشد يا غير عرب، و از آنجا كه عربها اطلاعات ناقص از بيان
غير داشتند، ديگران را عجم خطاب مىكردند. [4]
[عدالت:]
«عدالت» مفهوم وسيعى دارد كه همه اعمال نيك را در بر مىگيرد؛ زيرا حقيقت عدالت آن
است كه هر چيز را در مورد خود به كار برند و به جاى خود نهند عدالت آنجا گفته
مىشود كه انسان حق هر كس را بپردازد، و نقطه مقابلش، آن است كه ظلم و ستم كند و
حقوق افراد را از آنها دريغ دارد، و به آنها ندهد. [5]
[عداوت:]
«بَيْنَهُمُ
الْعَداوَةَ»
«عداوت» در اصل، از مادّه «عدو» به معناى تجاوز مىآيد. [6]
[عَدَّدَه:]
«الَّذي جَمَعَ
مَالًا وَ عَدَّدَهُ»
«عَدَّدَه» در اصل، از مادّه «عدّ» به معناى شمارش است، بعضى نيز احتمال دادهاند: از «عُدّه» (بر وزن غدّه)
به معناى آماده كردن