نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 309
ش
[شاخِصَه:]
«فَإِذا هِىَ
شاخِصَةٌ»
«شاخِصَه» از مادّه «شخوص» (بر وزن خلوص) در اصل، به معناى خارج شدن از منزل، يا خارج شدن از شهرى به
شهر ديگر است، و از آنجا كه به هنگام تعجب و خيره شدن چشم، گويى مىخواهد چشم
انسان از حدقه بيرون بيايد، به اين حالت نيز، شخوص گفته شده است؛ اين حالتى است كه
در محشر به گنهكاران دست مىدهد، آن چنان خيره مىشوند كه گويى چشمهايشان
مىخواهد از حدقه بيرون بيايد. [1]
«شاقّوا» از مادّه «شِقاق» در اصل به معناى شكاف و جدايى است و از آنجا كه شخص مخالف، دشمن و عصيانگر،
صف خود را جدا مىكند به عمل او شقاق گفته مىشود. [3]
[شاكِلَة:]
«يَعْمَلُ عَلى
شاكِلَتِهِ»
«شاكِلَة» در اصل، از مادّه «شكل» به معناى مهار كردن حيوان است، و «شِكال» به خود مهار مىگويند، و از آنجا كه روحيات،
سجايا و عادات هر انسانى او را مقيد به رويهاى مىكند، به آن «شاكِلَه» مىگويند و
كلمه «أَشكِلَه» به سؤالها، نيازها و كليه مسائلى گفته مىشود كه، به نوعى انسان را مقيد
مىسازد.
به اين ترتيب، مفهوم «شاكِلَه» هيچ گونه اختصاصى به طبيعت ذاتى انسان ندارد، لذا مرحوم «طبرسى» در «مجمع البيان» دو معنا براى
آن ذكر كرده است: «طبيعت و خلقت» و «طريقه و مذهب و سنت» (چرا كه هر يك از اين
امور انسان را از نظر عمل به نحوى مقيد مىسازد). [4]
[شانِئ:]
«إِنَّ شانِئَكَ
هُوَ الْأَبْتَرُ»
«شانِئ» از مادّه «شَنَئآن» (بر وزن ضربان) به معناى عداوت، كينهورزى و بدخلقى، به معناى كسى است كه
داراى اين وصف باشد. [5]