نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 214
است؛ زيرا اگر بگوئيم خداوند ابراهيم عليه السلام را به عنوان دوست خود انتخاب
كرد بسيار مناسب به نظر مىرسد، تا اين كه بگوئيم خداوند ابراهيم عليه السلام را
نيازمند خود انتخاب كرد.
«خليل» به دوست خاص و صميمى نيز گفته مىشود كه انسان او را مشاور خود قرار مىدهد. [1]
[خَمْر:]
«يَسْئَلُونَكَ
عَنِ الْخَمْرِ»
«خَمْر» در لغت، در اصل، به گفته «راغب» به معناى پوشانيدن چيزى است و لذا به چيزى كه
با آن مىپوشانند «خِمار» گفته مىشود. هر چند «خِمار» معمولًا به چيزى گفته
مىشود كه زن سر خود را با آن مىپوشاند.
در «معجم مقاييس اللغه» براى «خمر» يك ريشه ذكر كرده كه دلالت بر پوشاندن،
اختلاط و آميزش در پنهانى مىكند و از آنجا كه شراب عقل انسان را مىپوشاند به آن
خمر گفته شده؛ زيرا سبب مستى است و مستى پردهاى بر روى عقل مىافكند و نمىگذارد
انسان خوب و بد را تشخيص دهد.
«خَمْر» در اصطلاح شرع، به معناى شراب
انگور نيست، بلكه به معناى هر مايع مست كننده است، خواه از انگور گرفته شده باشد و
يا از كشمش، يا خرما و يا هر چيز ديگر، هر چند در لغت براى هر يك از انواع مشروبات
الكلى اسمى قرار داده شده است. [2]
[خُمُر:]
«وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ»
«خُمُر» جمع «خمار» (بر وزن حجاب) در اصل، به معناى پوشش است، ولى معمولًا به چيزى گفته مىشود
كه زنان با آن سر خود را مىپوشانند (روسرى). [3]
«خنّاس» صيغه مبالغه از مادّه «خُنُوس» (بر وزن خروس) به معناى جمع شدن و عقب رفتن است، اين به
خاطر آن است كه، شياطين هنگامى كه نام خدا برده مىشود، عقب نشينى مىكنند، و از
آنجا كه اين امر غالباً با پنهان شدن توأم است، اين واژه به معناى «اختفاء» نيز
آمده است. [5]