نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 192
ستم است، و حكومت عادل جلو حكومتهاى نارواى ديگران را مىگيرد، در هر يك از
اين سه معنا استعمال مىشود. [1]
[حَكَم:]
«أَ فَغَيْرَ
اللَّهِ أَبْتَغِي حَكَماً»
«حَكَم» از مادّه «حُكْم» (بر وزن قلم) به معناى داور و قاضى و حاكم است و بعضى آن را با حاكم از نظر
معنا مساوى دانستهاند.
ولى جمعى از مفسّران از جمله «شيخطوسى» در «تبيان» معتقدند كه «حَكَم» به كسى گفته مىشود كه جز به حق داورى نمىكند، اما «حاكم»
به هر دو اطلاق مىشود.
بعضى ديگر مانند نويسنده «المنار» معتقد است: «حَكَم» كسى است كه طرفين دعوا او
را انتخاب كردهاند، در حالى كه «حاكم» به هر گونه داور گفته مىشود. گر چه
مىتوان گفت «حكم» در تعبيرات قرآن، معمولًا به معناى قضاوت و داورى است، ولى از
آنجا كه مقام قضاء، هميشه جزئى از برنامه حكومت است و از قاضى بدون پشتوانه قدرت
حكومت كارى ساخته نيست، دلالت التزامى بر مسأله زمامدارى نيز دارد. [2]
[حكمت:]
«سَبيلِ رَبِّكَ
بِالْحِكْمَةِ»
«حكمت» از مادّه «حُكْم» به معناى علم و دانش و منطق و استدلال است، و در اصل به معناى «منع» آمده و از آنجا
كه، علم و دانش و منطق و استدلال، مانع از فساد و انحراف است به آن «حكمت» گفته
شده، و نخستين گام در دعوت به سوى حق، استفاده از منطق صحيح و استدلالات حساب شده
است.
و به تعبير ديگر، دست انداختن در درون فكر و انديشه مردم، به حركت در آوردن آن
و بيدار ساختن عقلهاى خفته، نخستين گام محسوب مىشود. «حكمت» در سوره «ص» به معناى علم و
دانش و نيروى تدبير امور كشور يا مقام نبوت، و يا همه اينها است. «حكمت» گاه،
جنبه «علمى» دارد كه از آن تعبير به «معارف عاليه» مىشود، و گاه جنبه «عملى» كه از آن تعبير
به «اخلاق و عمل صالح» مىگردد، و داود عليه السلام از همه اينها بهره وافر داشت. [3]
[حَكِيْم:]
«لَدَيْنَا
لَعَلِيٌّ حَكيمٌ»
«حَكِيْم» از مادّه «حُكْم» معمولًا وصف براى شخص است، نه براى كتاب، اما چون اين كتاب آسمانى خود معلمى
بزرگ و حكمتآموز است، اين تعبير در مورد آن بسيار به جا است.