«حَصِيد» از مادّه «حَصْد» به معناى درو شده، اشاره به سرزمينهايى همچون سرزمين قوم نوح و لوط عليهما
السلام كه يكى در زير آب غرق شد و ديگرى زير و رو و سنگباران گرديد. [2]
[حَصِير:]
«لِلْكَافِرينَ
حَصِيراً»
«حَصِير» از مادّه «حصر» به معناى «حبس» است و به هر نقطهاى كه راه خروج ندارد، حصير گفته مىشود؛ و
اگر «حصير» معمولى را هم حصير مىگويند، به خاطر آن است كه قسمتهاى مختلف آن، به
هم بافته و محصور شده است. [3]
[حُطام:]
«نَشآءُ
لَجَعَلْنَاهُ حُطاماً»
«حُطام» از مادّه «حطم» (بر وزن حتم) در اصل، به معناى «شكستن چيزى» است؛ و غالباً به شكستن اشياء
خشك مانند استخوان پوسيده، و يا ساقههاى خشك گياهان اطلاق مىشود و در اينجا
منظور كاه است. اين احتمال نيز داده شده است كه منظور از «حُطام» در اينجا پوسيدن
تخمها در زير زمين و عدم رويش آنها باشد. [4]
[حطب:]
«اللَّهِ حَصَبُ
جَهَنَّمَ»
«حطب» در اصل به معناى پرتاب كردن چيزى در آتش است- مخصوصاً قطعات هيزم كه در تنور
پرتاب مىكنند- بعضى گفتهاند «حطب» (بر وزن سبب) كه به معناى هيزم مىباشد در لغات مختلف عرب،
تلفظهاى متفاوتى دارد؛ بعضى از قبائل آن را «حصب» و بعضى ديگر «خضب» مىنامند و از
آنجا كه قرآن براى جمع بين قبائل و طوائف و دلها بوده، گاه لغات مختلف آنها را به
كار مىگيرد، تا از اين راه، جمع قلوب شود. [5]
[حُطَمَه:]
«كَلَّا
لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ»
«حُطَمَه» صيغه مبالغه از مادّه «حطم» به معناى درهم شكستن چيزى است؛ و اين نشان مىدهد
كه آتش سوزان دوزخ به شدت اعضاى آنها را درهم مىشكند. ولى از بعضى از روايات
استفاده مىشود كه