«حسرت» از مادّه «حَسْر» به معناى اندوه و غم بر چيزهايى است كه از دست رفته و پشيمانى به بار آورده
است. «راغب» در «مفردات» مىگويد: اين كلمه از مادّه «حسر» (بر وزن حبس) به معناى
برهنه كردن و كنار زدن لباس است؛ و از آنجا كه در موارد ندامت و اندوه بر گذشته،
گويى پردههاى جهل كنار رفته، اين تعبير به كار مىرود.
ولى عرب هنگامى كه زياد متأثر شود خودِ «حسرت» را مخاطب قرار داده و مىگويد:
«يا حَسْرَتَنَا» گويا شدت حسرت چنان
است كه به صورت موجودى در مقابل او مجسم شده است. چرا كه اين حالت، معمولًا در
مواقعى به انسان دست مىدهد كه نيروى جبران مشكلات و شكستها را از دست داده، گويى
از توانايى و قدرت برهنه شده است. [2]
«حَسَنَة» از مادّه «حُسْن» مفهوم وسيعى دارد و هرگونه نيكى، زيبايى و خوبى و خيرات و بركات را شامل
مىشود؛ بنابراين همه نعمتها و همچنين توفيق عمل صالح، آمرزش و بهشت و هر گونه
سعادت را در بر مىگيرد و دليلى ندارد- همانند بعضى از مفسران- آن را مخصوص به يك
قسمت از اين مواهب بدانيم. [4]
[حُسْنى:]
«أَنَّ لَهُمُ
الْحُسْنَى»
«حُسْنى» كه مؤنث «احسن» است و به معناى نيكوتر يا نيكوترين مىآيد، در اينجا به معناى بهترين پاداشها
و يا بهترين عاقبتها است كه اين قوم مغرور گمراه با همه جناياتشان براى خود قائل
بودند. [5]
[حُسوماً، حُسام:]
«ثَمَانِيَةَ
أَيَّامٍ حُسُوماً»
«حُسُوماً» از مادّه «حسم» (بر وزن رسم) به معناى از بين بردن آثار چيزى است؛ و اگر به شمشير «حُسام» (بر وزن غلام)
گفته مىشود به همين مناسبت است. و گاه به داغنهادن بر زخم، براى سوزاندن ريشه آن
نيز، «حسم» گفته مىشود، و در اينجا منظور