«حَبّ» و «حَبّة» به معناى دانههاى خوراكى و غذايى است، مثل گندم و جو و آنچه كه قابل درو
كردن است. ولى گاهى به دانههاى ديگر گياهان نيز گفته مىشود. [3]
«حجّ» در اصل، به معناى «قصد» است و به همين جهت به جاده و راه، «مَحَجّة» (بر وزن
مودّة) گفته مىشود؛ زيرا انسان را به مقصد مىرساند. و به دليل و برهان، «حجت»
مىگويند؛ زيرا مقصود را در بحث روشن مىسازد. و اما اين كه اين مراسم مخصوص را
«حجّ» ناميدهاند براى اين است كه به هنگام حركت براى شركت در اين مراسم «قصد
زيارت خانه خدا» مىكنند و به همين دليل اضافه به «بيت» (خانه كعبه) شده است. [5]
[حجاب:]
«مِنْ وَرآءِ
حِجابٍ»
منظور از «حجاب» از مادّه «حَجْب» در اين آيه پوشش زنان نيست، بلكه حكمى اضافه بر آن است كه مخصوص همسران
پيامبر صلى الله عليه و آله بوده و آن اين كه مردم موظف بودند به خاطر شرائط خاص
همسران پيامبر صلى الله عليه و آله هرگاه مىخواهند چيزى از آنان بگيرند از پشت
پرده باشد، و آنها حتى با پوشش اسلامى در برابر مردم در اين گونه موارد ظاهر
نشوند؛ البته اين حكم، درباره زنان ديگر وارد نشده و در آنها تنها رعايت پوشش كافى
است. شاهد اين سخن آن كه كلمه «حجاب» هر چند در استعمالهاى روزمره به معناى پوشش
زن به كار مىرود، ولى در لغت چنين مفهومى را ندارد و نه در تعبيرات فقهاى ما.
«حجاب» در لغت به معناى چيزى است كه در ميان دو شىء حائل مىشود به همين جهت،
پردهاى كه در ميان امعاء و قلب و ريه كشيده شده «حجاب حاجز» ناميده مىشود. [6]