نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 17
[أ]
[أَب:]
«قالَ إِبْراهِيْمُ لِأَبِيهِ»
«أب» در لغت عرب غالباً بر پدر
اطلاق مىشود و گاهى بر جدّ مادرى و عمو و همچنين، بر مربى، معلم و كسانى كه براى
تربيت انسان به نوعى زحمت كشيدهاند نيز اطلاق مىگردد.
ولى شك نيست
كه به هنگام اطلاق اين كلمه، اگر قرينهاى در كار نباشد قبل از هر چيز
«پدر» به نظر مىآيد.
اين كه
گفتهاند كلمه «اب» در لغت عرب گاهى به عمو نيز اطلاق مىشود با
توجّه به آيات سوره «ابراهيم» كاملًا قابل
قبول است. خلاصه اين كه «اب» و
«والد» در لغت عرب با هم متفاوتند؛ كلمه «والد»
كه در آيات مورد بحث بهكار رفته منحصراً بهمعناى پدر است ولى
«اب» كه در مورد «آزر» آمده
مىتواند به معناى «عمو» بوده باشد.
[1]
[أَبّ:]
«وَ فاكِهَةً وَ أَبّاً»
«أَبّ» (با تشديد
باء) بهمعناى گياهان خودرو، و چراگاهى است كه آماده چريدن حيوانات ويا چيدن آن
باشد؛ و در اصل معناى «آمادگى» را مىبخشد،
و از آنجا كه اين گونه چراگاهها آماده بهرهبردارى است، به آن
«أَبّ» گفته شده.
بعضى
نيز گفتهاند: منظور از «أَبّ» ميوههايى
است كه قابل خشك كردن و ذخيره نمودن براى زمستان است، به مناسبت اين كه هميشه
آمادّه بهرهبردارى است. [2]
[أبابيل:]
«أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبابِيلَ»
«ابابيل» بر خلاف
آنچه در زبانها مشهور است، نام آن پرنده نبود، بلكه معناى وصفى دارد.
بعضى آن را
به معناى «جماعات متفرقه» دانستهاند، به اين معنا كه پرندگان
مزبور «گروه، گروه» از هر طرف به سوى لشكر
«فيل» آمدند. اين كلمه، معناى جمعى دارد، كه بعضى مفرد آن را
«ابابله» به معناى گروهى از پرندگان يا اسبها و شتران دانستهاند، و بعضى
مىگويند: جمعى است كه مفرد از جنس خود ندارد. [3]
[أباريق:]
«بِأَكْوابٍ وَ أَبارِيْقَ»
«اباريق» جمع
«ابريق» در اصل، از ريشه فارسى «آبريز»
گرفته شده و به معناى ظروفى است كه داراى دسته و لوله براى ريزش مايعات است.
[4]