نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 163
دانشمندان اسلامى براى اين كلمه معانى متفاوتى گفتهاند و به گفته مرحوم «علامه مجلسى»، در «بحار الانوار»، «جدال»
بيشتر در مسائل علمى به كار مىرود. و نيز گاهى گفته شده كه در «جدال»، هدف، تحقير
و عاجز كردن طرف مقابل است و نيز به حملات ابتدايى و گاه گفتهاند كه «جدال» در
مسائل علمى است و گاه گفتهاند: «جدال» اعم از جنبه دفاعى و تهاجمى در مقابل خصم
است. [1]
[جُدَد:]
«وَ مِنَ الْجِبالِ
جُدَدٌ بِيضٌ»
«جُدَد» جمع «جُدّه» (بر وزن غده) به معناى جاده و طريق است. [2]
[جُدُر:]
«مِنْ وَرآءِ
جُدُرِ»
«جُدُر» جمع «جدار» به معناى «ديوار» است، و ريشه اصلى اين لغت به معناى ارتفاع و بلندى است. [3]
[جَدَل:]
«وَ يُجادِلُ
الَّذينَ كَفَرُوا»
«جَدَل» از مادّه «جِدال» به معناى گفتگوئى است كه بر اساس نزاع و تسلط بر ديگرى صورت گيرد؛ و بنابراين
«مجادله» به معناى آن است كه دو نفر در برابر هم به جر و بحث و مشاجره برخيزند.
اين كلمه در اصل- به طورى كه «راغب» مىگويد- از «جَدَلْتُ الْحَبْلَ» (طناب را
محكم تابيدم) گرفته شده است؛ گويى كسى كه چنين سخنانى مىگويد، مىخواهد طرف مقابل
را به زور از افكارش بپيچاند. بعضى نيز گفتهاند كه اصل «جدال» به معناى كشتى
گرفتن و ديگرى را بر زمين افكندن است كه در مشاجرات لفظى نيز به كار مىرود. [4]
[جِذْع:]
«وَ هُزِّي
إِلَيْكِ بِجِذْع»
«جِذْع» به معناى تنه درخت است و اين نشان مىدهد كه تنها بدنهاى از آن درخت باقى
مانده بود، يعنى درختى خشكيده بود.
«جِذْع» (بر وزن فكر)، در اصل از
مادّه «جَذع» (بر وزن منع) به معناى بريدن و قطع كردن است. [5]
[جَذْوَةٍ:]
«أَوْ جَذْوَةٍ
مِّنَ النَّار»
«جَذْوَةٍ» از مادّه «جَذا، يَجذُو» به معناى قطعهاى از آتش است، و بعضى گفتهاند به قطعه بزرگى از هيزم گفته
مىشود. [6]