نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 148
و نيز ممكن است هر دو اشاره به ترك ايمان باشد، به اين ترتيب كه اول پيامبر
خدا را تكذيب مىكند، و بعد پشت كرده براى هميشه از او دور مىشود. [1]
[تهامه:]
«تهامه» كه به سرزمينهاى پست گفته مىشود؛ يا به تعبير ديگر «بلند بوم» و «پست بوم»
است، در اينجا كنايه از خير و شرّ و مسير سعادت و شقاوت است. [2]
[تَهَجَّدْ:]
«وَ مِنَ اللَّيْلِ
فَتَهَجَّدْ بِهِ»
«تَهَجَّدْ» از مادّه «هجود» در اصل- چنان كه «راغب» در «مفردات» مىگويد- به معناى خواب است؛ ولى هنگامى
كه به باب «تفعل» مىرود معنا از بين بردن خواب و انتقال به حالت بيدارى است. ضمير
در «تَهَجَّدْ بِهِ» به قرآن برمىگردد (يعنى قسمتى از شب را بيدار باش و قرآن
بخوان).
ولى، اين كلمه بعداً در لسان اهل شرع به معناى نماز شب بهكار رفته است، و «مُتَهَجِّد» به كسى
مىگويند كه نماز شب مىخواند. [3]
[تَهْجُرُونَ:]
«سامِراً
تَهْجُرُونَ»
«تَهْجُرُونَ» از مادّه «هجر» (بر وزن فجر) در اصل، به معناى دورى كردن و جدايى است؛ سپس به معناى هذيان
گفتن مريض نيز آمده؛ چرا كه سخنانش در آن حالت ناخوش آيند و دور كننده است و نيز
«هجر» (بر وزن كفر) به معناى فحش و ناسزا است كه آن نيز مايه دورى و جدايى است. [4]
[تَهِنُوا:]
«وَلاتَهِنُوا وَ
لاتَحْزَنُوا»
«تَهِنُوا» از مادّه «وهن» گرفته شده، در لغت به معناى هر نوع سستى است، خواه در جسم و تن باشد، و يا در
اراده و ايمان. [5]
[تَيَمُّم:]
«وَ لا تَيَمَّمُوا
الْخَبيثَ»
«تَيَمُّم» در اصل به معناى قصد چيزى كردن است، در اينجا نيز به همان معنا آمده است، و
«تَيَمُّم» معروف را از اين جهت «تيمُّم» گفتهاند كه انسان قصد مىكند از خاك پاك
زمين استفاده كند. [6]