responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 9  صفحه : 80

جديله و تابعان جاهلى آنان مرسوم بود. فراء گويد: قطعه‌اى كه اگر از پوست بود «حوف» و اگر از پشم بود «رهط» ناميده مى‌شد، بر خاصره خود مى‌گذاشتند. زنها نيز قطعه‌اى بنام «تسعه» بر فرج خود گذاشته، مى‌گفتند:

اليوم يبدو بعضه او كله‌

و ما بدامنه فلا احله‌

يعنى: امروز قسمتى از آن يا همه آن ظاهر ميشود و من بر كسى حلال نمى‌كنم كه آن قسمتى كه ظاهر است نگاه كند!( وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها): منطق آنها در مقابل ارتكاب اين عمل شنيع اين بود كه مى‌گفتند: اين سنت مربوط به نياكان ماست و سنت ملى و نياكانى محترم و مقدس است! ممكن بود كسى به اين منطق صد در صد اصيل و انسانى!! قانع نشود و بگويد: آخر پدران شما اين رسم را از كه و از كجا آموخته‌اند؟! ممكن است آنها اشتباه كرده باشند و دليلى ندارد كه شما پس از قرنها اشتباه آنها را تكرار كنيد! از اينرو مى‌گفتند:

اين دستور خداست! و در برابر دستور خدا چون و چرا ممنوع است!! حسن گويد:

آنها در عين حال جبرى بودند. مى‌گفتند: خدا خواسته است كه ما اينطور باشيم. اگر نميخواست، ما را مانع مى‌شد. خداوند در پاسخ آنها فرمود:

(إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ‌): اين كار شما زشت است و خداوند كسى را بكار زشت مأمور نمى‌كند. چرا مطلبى را بخدا نسبت مى‌دهيد كه بآن عالم نيستيد؟! آيا اين كار صحيح است كه شما با جهل و بيخردى مطلبى را بخدا نسبت بدهيد؟ در پاسخ اين سؤال اگر مى‌گفتند: نه، سند محكوميت خود را امضاء كرده بودند و اگر مى‌گفتند: بله، خود را رسوا مى‌كردند و زيرا جهل و بيخردى خود صحه مى‌گذاشتند. زجاج گويد: يعنى: چرا بخدا نسبت دروغ مى‌دهيد؟

نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 9  صفحه : 80
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست