نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 9 صفحه : 149
نكرده، بلكه من فرستاده خدايم.
مقصود
بدنبال داستان نوح مىفرمايد:
(وَ إِلى عادٍ أَخاهُمْ هُوداً):
پيامبرى كه در اينجا قهرمان داستان است، هود- بن شالخ بن ارفحشد بن سام بن نوح است
اين قول از محمد بن اسحاق است. لكن ديگران گويند: هود بن عبد اللَّه بن رياح بن
جلوث بن عاد بن عوص بن ارم بن سام بن نوح است. در كتاب نبوت ابن بابويه نيز چنين
آمده است.
قوم عاد از نبيره عاد بن عوص بن ارم بن سام بن نوح است. آنها با هود
برادر دينى نيستند، بلكه برادر نسبى هستند. علت اينكه هود را برادر آنها ميخواند،
اين است كه: وى از قبيله آنها بود و براى ارشاد آنها حد اكثر كوشش را بعمل آورد و
حرفهاى او را خوب مىفهميدند.
(قالَ يا قَوْمِ ...) تا آخر آيه: گفت: اى قوم،
خدا را پرستش كنيد كه جز او خدايى نداريد. چرا تقوى پيشه نمىكنيد؟!( قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا ...) تا
آخر آيه: گروهى از مردم كافر يا دسته اشراف، به هود گفتند: ما ترا دچار سفاهت و
نادانى و نابخردى تشخيص دادهايم و گمان ما اين است كه حرفهاى تو سراسر دروغ است.
حسن و زجاج گويند: در حقيقت وى را از روى گمان تكذيب ميكردند، نه از روى علم.
ديگران گويند: در تكذيب خود قاطع بودند.[1]( قالَ يا قَوْمِ ...) تا آخر آيه: هود در پاسخ
آنها گفت: اطمينان داشته باشيد كه اين مطالب را از روى سفاهت به شما نميگويم. من
فرستاده پروردگار جهانيان هستم. بدين ترتيب خداوند متعال تعليم ميدهد كه انسان با
مردم نادان با سخن زشت،