نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 8 صفحه : 74
زيرا شرط تكليف، داشتن اختيار است و اجبار
با تكليف، سازگار نيست. و اگر كسى را بر كارى اجبار كنند، كيفر و پاداش وى در
برابر آن كار، ساقط ميشود. مقصود اين نيست كه خداوند نميخواهد كه آنها ايمان
بياورند. بلكه مقصود اين است كه ايمان اجبارى آنها را نميخواهد و آنها در كفر خويش
خدا را مغلوب نكردهاند. او قادر است كه ميان ايشان و كفر فاصله اندازد و آنها را
از كفر منع كند. لكن اراده خداوند، اين است كه آنها با اراده و اختيار خود ايمان
بياورند تا سزاوار پاداش شوند و با تكليف آنها هم منافاتى نداشته باشد.
(فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِينَ):
گفتهاند: يعنى جايى كه بايد صبر كنى بىتابى نكن اين كار، در خور مردم جاهل است و
اگر بىتابى كنى براه آنها رفتهاى! برخى گفتهاند:
مقصود اين است كه از مقام رسالت نفى جهل كند. يعنى: حالا ديگر آنها
را شناختهاى و دانستهاى كه نور ايمان تاريكخانه قلوب آنها را روشن نخواهد كرد.
پس نبايد از حال آنها جاهل باشى و نسبت بكفر و بىايمانى آنها اظهار ناراحتى كنى.
اين خطاب را با شدت و درشتى بيان ميكند، تا پيامبر خود را از اين حالت، كاملا دور
گرداند.
علت ايمان نياوردن آنها چيست؟ در آيه بعد، به بيان همين علت پرداخته،
مىفرمايد:
(إِنَّما يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ):
كسانى دعوت ترا اجابت كرده، ايمان مىآورند، كه گوش شنوا داشته، سخن ترا بشنوند و
آيات قرآنى در گوش جان آنها نفوذ كند و درباره آنها بينديشند. اما اينها گويى گوش
شنوا و قوه انديشه را از دست دادهاند و ايمان نمىآورند. شاعر مىگويد:
لقد اسمعت لو ناديت حيّا
و لكن لا حياة لمن تنادى
يعنى: اگر زندهاى را صدا مىزدى، صدايت را مىشنيد و جوابت مىداد،
لكن كسى كه او را صدا مىزنى، حيات ندارد.
(وَ الْمَوْتى يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ):
آرى اينها بمنزله مردگانند. هم چنان كه مردگان را قوه شنوايى و تدبر و تفكر نيست،
اينها هم قوه شنوايى و تفكر را از دست دادهاند. همانطورى
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 8 صفحه : 74