الحوايا: اين كلمه يا مرفوع و عطف بر «ظهور» است. يعنى «ما حملت
الحوايا» ممكن است منصوب و عطف بر «الا ما حملت» باشد.
(مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ): اين ما عطف است بر
«ما» اول ذلك: ممكن است در محل نصب و مفعول دوم «جزينا» باشد اما جايز نيست مبتدا
باشد، زيرا تقدير آن ذلك جزينا هموه» خواهد شد و اين در ضرورت شعر جايز است.
مقصود
اكنون درباره آنچه بر يهود حرام شده، مىفرمايد:
(وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ): بر يهوديان هر حيوان ناخن دارى را حرام كرديم. در اينكه مقصود از
حيوان ناخندار چيست، اختلاف است.
ابن عباس و سعيد بن جبير و قتاده و مجاهد و سدّى گويند: مقصود هر
چيزى است كه انگشتانش بسته است. مثل شتر و شتر مرغ و دو نوع مرغ آبى كه يكى را
مرغابى و ديگرى را «اوز» گويند.[1] ابن زيد
گويد: مقصود شتر است. جبائى گويد: شامل
[1]- در مورد مرغان آبى از آنجا كه براى شنا احتياج به انگشتان
باز دارند، ظاهراً اشتباهى روى داده و اينها انگشتانشان باز است. ظاهراً مقصود از
حيوانات ناخندار، آنهايى است كه مثل گاو و گوسفند داراى سم نيستند. مثل مرغ.
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 8 صفحه : 311