نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 8 صفحه : 273
آنها بوده، انسانها از هوى و هوسشان پيروى
كردهاند و فايدهاى كه انسانها از آنها بردهاند، اين است كه: جنيان لذائذ و
شهوات را در نظرشان آراسته، آنها را به اين امور سرگرم كردهاند.
2- فايدهاى كه انسانها از جنيان بردهاند، اين است كه هر گاه كسى
ميخواست بسفر رود و از جن مىترسيد، ميگفت: «به رئيس اين وادى پناه مىبرم!» و
مىرفت و نمىترسيد. اين عمل را پناه خواستن از جنيان مىدانستند و معتقد بودند كه
جنيان هم آنها را پناه مىدهند. چنان كه خداوند متعال ميفرمايد:(وَ أَنَّهُ كانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ
الْجِنِّ فَزادُوهُمْ رَهَقاً) (جن 6: چنين بود كه مردانى
از آدميان بمردانى از جنيان پناه مىبردند و بر طغيانشان بيفزودند) اما فايدهاى
كه جنيان از آدميان بردند، اين بود كه جنيان معتقد بودند كه انسانها بنفع و ضرر
ايشان معتقدند و بآنها پناه مىبرند و از اين راه شاد مىشدند و نفع مىبردند. اين
قول از حسن و ابن جريج و زجاج و ديگران است.
3- محمد بن كعب گويد: مقصود اطاعت پريان و آدميان از يكديگر است.
بلخى گويد: احتمال داده ميشود كه مقصود استفاده افراد انسان از
يكديگر است. نه استفاده جن و انس از يكديگر.
(وَ بَلَغْنا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنا): حسن و سدّى گويند: يعنى ما به اجلى كه براى مرگمان تعيين كرده بودى
رسيديم. برخى گويند: مقصود مبعوث شدن و حشر مردگان است، زيرا اين حالت، اجل جزاست.
هم چنان كه مرگ اجل دنياست. جبائى گويد:
از اين جمله برمىآيد كه: اجل بيشتر از يكى نيست، زيرا اگر دو اجل
بود، لازم مىآمد كسى كه بمرگ طبيعى نميرد و كشته شود، به اجل خود نرسيده باشد. در
حالى كه از اين آيه برمىآيد كه آنها دسته جمعى مىگويند: ما به اجلى كه بر ايمان
معين كرده بودى رسيديم. على بن عيسى و ديگر بغداديان گويند: آيه چنين دلالتى
ندارد. مانعى نيست كه انسان را دو اجل باشد: 1- اجلى كه مرگ انسان در آن واقع
ميشود 2- اجل محشور شدن يا اجلى كه ممكن است انسان تا آن وقت زندگى كند،
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 8 صفحه : 273