نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 8 صفحه : 125
از اينرو در جاى ديگر اين كار را نسبت به
خود ملك الموت داده مىفرمايد:(قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ
الْمَوْتِ) (سجده 11).
زجاج گويد: مقصود از فرستادگانى كه قبض روح مىكنند، همان فرشتگانى
است كه نگهبان و حافظ اعمال انسان هستند. اينها مأمورند كه در دوران عمر حافظ
انسان باشند و هنگام مرگ او را بميرانند. بعد از اين «حتى» جمله واقع ميشود.
(وَ هُمْ لا يُفَرِّطُونَ): اين فرستادگان در
كار خود عجز و سستى و غفلت نشان نميدهند.
(ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِ): حق يكى از اسماى خداست. در اين آيه بيان ميكند كه: آنها كه بوسيله
فرستادگان خدا قبض روح ميشوند، بجايى برده ميشوند كه جز خداوند كسى در آنجا صاحب
حكم نيست، خداوندى كه مولاى بر حق آنهاست.
در باره معناى حق اختلاف است. برخى گويند: يعنى امر خدا حق است و
باطلى بدان راه ندارد. امر او جدى است نه شوخى. بنا بر اين كلمه حق، مصدرى است كه
بجاى صفت بكار رفته است.[1] برخى
گفتهاند: به معناى محق است. يعنى كسى كه احقاق حق مىكند. برخى گفتهاند: يعنى آن
كسى كه ثابت و باقى است و فنا ناپذير است. برخى گفتهاند: يعنى صاحب حق و منظور
اين است كه گفتار و كردارش حق است.
(أَلا لَهُ الْحُكْمُ): روز قيامت، او در ميان
مردم حكم مىكند. در آن روز جز او مالك حكم نيست. آنجا مثل دنيا نيست كه گاهى
خداوند به افرادى مجال حكمرانى مىدهد.
(وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبِينَ):
او حسابش از همه سريعتر است؟ معناى اين جمله
[1]- در ادبيات عرب گاهى مصدر بجاى صفت بكار مىرود. مثل« رجل
عدل» يعنى« عادل» شاعر گويد:
متى يشتجر قوم
يقل سرواتهم
هم بيننا فهم
رضا و هم عدل
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 8 صفحه : 125