نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 7 صفحه : 135
مقصود
در آيات پيش، گفتار جاهلانه مسيحيان را نقل كرد، اكنون در مقام
احتجاج با آنها بر آمده، مىفرمايد:
(- مَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ
قَبْلِهِ الرُّسُلُ): همانطورى كه پيامبران پيش از مسيح با
همه معجزاتى كه داشتند، خدا نبودند، مسيح نيز خدا نيست. كسى كه مدعى خدايى وى شود،
مثل كسى است كه مدعى خدايى آنان شود، زيرا همه آنها در مقام و منزلت، مساوى هستند.
(وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ): حسن و جبايى گويند: يعنى
مادرش آيات خدا و منزلت فرزند خود و مطالبى را كه از وى مىشنيد، تصديق مىكرد.
چنان كه مىفرمايد:(وَ صَدَّقَتْ بِكَلِماتِ رَبِّها وَ
كُتُبِهِ) (تحريم 12: و مريم بكلمات خدا و كتابهاى آسمانى تصديق كرد) برخى
گويند: «وى را صديقه، ناميدهاند، زيرا بسيار راست مىگفت و از اين راه مقامى
شايسته كسب كرده بود.
(كانا يَأْكُلانِ الطَّعامَ): در اينباره دو قول
است: 1- اين جمله، احتجاجى است با مسيحيان كه: كسى كه از زنى تولد شود و غذا
بخورد، نمىتواند خدا باشد، زيرا مثل همه مردم ديگر، بخداوند نيازمند است. مقصود
اين است كه مسيح و مادرش- مثل همه مردم- با غذا زندگى مىكردند، بنا بر اين كسى كه
قوام حياتش بوسيله غذاست، چگونه ممكن است خدا باشد؟! اين معنى از ابن عباس است. 2-
اين جمله، كنايه از قضاى حاجت است. زيرا خوردن طعام، مستلزم حدث و قضاى حاجت است.
از آنجا كه اصل را ذكر كرده، مثل اين است كه عاقبت آن را هم ذكر كرده
است.
(انْظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الْآياتِ):
پيامبر و امتش را مامور مىكند كه درباره مطالبى كه براى ابطال عقايد مسيحيان گفته
است، بينديشد.
(ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُونَ):
سپس آنها را امر مىكند كه بينديشند در باره اينكه چگونه مسيحيان از حق- كه نتيجه
تدبر در آيات است- منصرف مىشوند. بنا بر اين نگاه و تامل نخست، در باره فصل جميل
خداوند است كه دلايل خود را آشكار و شبههاى
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 7 صفحه : 135