نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 5 صفحه : 195
(كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ
بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها): در اين باره اقوالى است: 1-
قتاده و جماعتى از اهل تفسير گويند: ظاهر قرآن اين است كه خداوند پوستهاى ديگرى
غير از پوستى كه سوخته است بر اندام آنان مىپوشاند. مختار على بن عيسى نيز همين
است.
برخى گفتهاند: اين پوست جديد گناهى ندارد، پس چرا سوخته شود؟! پاسخ
اين است كه عذاب، براى شخص است و پوستها و اعضا مورد ملاحظه و اعتبار نيستند. على
بن عيسى گويد: پوستى كه بر بدن پوشانده مىشود نه خود آن است كه عذاب مىبيند و نه
قسمتى از آن. پوست واسطهاى است كه بوسيله آن به شخصى كه سزاوار عذاب است، شكنجه
داده مىشود.
2- زجاج و بلخى و ابو على جبايى گويند: منظور اين است كه خداوند
متعال، همان پوست سوخته را بحالت اول برمىگرداند مثلا هر گاه شخصى كه تغيير صورت
داده است ببينيد، مىگوييد: تو بغير اين صورت، پيش من آمدى. در حالى كه او همان
است فقط تغيير صورت، داده است يا اينكه هر گاه انگشترى شكستهاى از نو ساخته شود،
مىگويند: اين غير از آن است اگر چه اصل هر دو يكى است بنا بر اين پوست اول با
پوست دوم يكى است، تنها تغيير هيأت در آنها پيدا شده، چه اولى سوخته بود و دومى
نسوخته است.
3- منظور از پوستهاى ايشان «سرابيل» يعنى پيراهنهايى است كه در جهنم
بر تن آنها پوشيده مىشود كه قرآن كريم گويد:(سَرابِيلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ) سوره ابراهيم 50 يعنى
پيراهنشان از قير است) علت اينكه به جامهها، پوست گفته شده اين است كه ميان پوست
و پيراهن، مجاورت و نزديكى است. البته اين قول، مستلزم ترك ظاهر آيه است بدون
اينكه دليلى داشته باشد.
آن اشكالى كه بر قول اول وارد مىشد كه چرا پوستى كه گنهكار نيست،
عذاب مىشود، بر دو قول اخير وارد نيست. كسانى كه انسان را غير از اعضاى تن كه
بچشم مشاهده مىشوند، مىدانند و معتقدند كه آنچه عذاب مىبيند همان حقيقت انسان
است نه اعضاى بدن، از اين گونه اشكالات، آسودهاند.
(لِيَذُوقُوا الْعَذابَ): تا عذاب را بچشند و
الم آن را ادراك كنند. ذكر اين جمله
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 5 صفحه : 195