نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 5 صفحه : 190
بالنبوة ام لهم نصيب من الملك فيلزم الناس
طاعتهم» اما اين مطلب ضعيف است زيرا حذف همزه در ضرورت شعر جايز است و در قرآن
ضرورتى نيست.
(فَإِذاً لا يُؤْتُونَ): اذا در «يؤتون» عمل نكرده
زيرا وقتى كه ميان «فاء» يا «واو» و فعل قرار گيرد، مثل اينكه در معنى متاخر است
يعنى: «فلا يؤتون الناس نقيرا اذن» و اذن از حروف ناصب فعل است به چهار شرط: جواب
كلام و در لفظ، مبتدا باشد و ما بعد آن متعلق بما قبل آن نباشد و فعل بعد آن
مستقبل باشد.
مقصود
حكم يهود را به اين كه مشركان هدايت يافتهتر از پيامبر و اصحاب او
هستند بيان كرد. اكنون مىگويد: آنها شايسته چنين حكمى نيستند زيرا سلطنتى ندارند.
(أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ):
اين استفهام براى انكار است يعنى آنها را بهرهاى از سلطنت و پادشاهى نيست. جبايى
گويد: منظور از «ملك» نبوت است يعنى آيا براى آنها از نبوت، نصيبى است تا اطاعت
ايشان بر مردم واجب باشد؟ برخى گفتهاند:
منظور از «ملك» همان است كه يهود ادعا مىكردند كه در آخر الزمان به
آنها بر مىگردد و از ميان آنها كسى خروج مىكند كه ملت آنها را تجديد و بدينشان
دعوت مىكند، از اينرو خداوند آنان را تكذيب كرد.
(فَإِذاً لا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيراً):
اگر همه دنيا و سلطنت آن به آنها داده شود، اندكى از حقوق مردم را ادا نمىكنند و
در تفسير ابن عباس است كه: اگر براى ايشان نصيبى از سلطنت بود، به محمد ص و اصحابش
چيزى نمىدادند و برخى گفتهاند، آنان داراى باغ و بستان و اموال بودند و به
مستمندان چيزى نمىدادند.
(أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ): بلكه حسد مردم را
مىخورند. در باره اين مردم اختلاف شده است 1-: برخى گفتهاند منظور خود پيامبر
گرامى است.
(عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ):
آنان را بر آنچه خداوند از فضل خود به ايشان داده است، حسد مىخورند. يعنى نبوت
پيامبر و مباح بودن نه زن براى او و ميلش نسبت به ايشان و مىگفتند: او اگر پيامبر
بود، نبوت او را از اين كار باز مىداشت. از اينرو
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 5 صفحه : 190