نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 3 صفحه : 77
1- ستمگران و جباران پس از آنكه بر بنى
اسرائيل غلبه يافته و قسمت بيشتر شهر و ديار آنان را گرفتند و فرزندانشان را اسير
و خود آنها را ذليل نمودند به سبب اينكه آنان عهد و پيمان خدا را فراموش كرده
بودند و گناهان در ميان آنها زياد شده بود و پيامبرى نداشتند پس خداوند «اشمويل»
پيامبر را براى آنان فرستاد، آنان باو گفتند اگر راست مىگويى براى ما پادشاهى
برانگيز تا در راه خدا بجنگيم و اين نشانه نبوت و پيامبرى تو است (ربيع و كلبى) 2-
آنان ميخواستند با «عمالقه» جنگ كنند پس درخواست پادشاهى، كردند كه امير آنان شود
و در سايه قدرت او كليه آنان متحد و حالشان منظم گردد و در جنگ با دشمن پيروز شوند
(سدى) 3- خداوند «اشموئيل» پيامبر را براى اينان فرستاد و چهل سال به بهترين صورت
گذراندند تا مسئله جالوت و عمالقه پيش آمد و اينان به اشموئيل گفتند كه براى ما
پادشاهى برگزين ... (وهب) ابو عبد اللَّه ميگويد «ملك» در اين زمان به كسى ميگفتند
كه لشگر را مىبرد (باصطلاح امير لشكر) و پيامبر، كارش را برپا مىداشت و از طرف
خدا و بوسيله وحى او را آگاه مىساخت (از جريان و عواقب كارها).
(قالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ) پيامبر در مقابل درخواست آنان گفت اگر جنگ بر شما واجب و فرض شود
شايد(أَلَّا تُقاتِلُوا) جنگ نكنيد و بآنچه هم اكنون
مىگوييد وفا ننمائيد. منظور پيامبر از اين بيان، بدست آوردن در فهميدن مقدار
علاقه و حرص آنان به جنگ بود و نيز اين خود بمنزله گرفتن عهد و پيمان از آنان بود
و معناى «عسيتم» «قاربتم» نزديك شديد و معناى «عسيت ان افعل كذا» اينست كه نزديك
شدم بآن كار.
(قالُوا وَ ما لَنا أَلَّا نُقاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ) اين جمعيت گفتند چيست براى ما در جنگ نكردن (يعنى چه علت دارد كه
جنگ نكنيم).
بعضى كلمه «ما» را بمعناى «نفى» گرفته و چنين معنا ميكنند «و نيست
براى ما
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 3 صفحه : 77