نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 27 صفحه : 92
اصل النجد: علوّ و بلندى است و نجد را نجد
ناميدهاند براى بلندى آن از گودى تهامه و هر بلندى از زمين نجد است و جمع آن نجود
است امرؤ القيس
غداه غدوا فسالك بطن نخله
و آخر منهم جازع نجد كبكب
صبحگاهان دويدند و سير كننده بودند بطن نخله و ديگرى از ايشان يك
قطعهاى از ارتفاعات نجد و كبكب را پيمود، شاهد اين بيت كلمه نجد كبكب است كه
ارتفاعات زمين را گويند، و اراده كرده راهى در ارتفاع و بلندى را و كبكب كوه است و
در مثل آمد (النجد من راى حضنا) هر كس كوه حضن را ببيند داخل نجد شده است، و رجل
نجد بين النجده يعنى مردى كه زرنگ و نيرومند است در كوهنوردى و بالا رفتن بر قلّه
آن، و استنجدت فلانا فانجدنى يعنى از فلانى كمك خواستم بر رفتن بالاى قلّه پس مرا
يارى كرد، و تشبيه كرد راه خير و شرّ را بدو طريق بلند براى ظهور آنچه در آن دو
است.
الاقحام: دخول بر چيزى است بشدّت، گفته ميشود اقتحم و تقحم و اقحمه و
قحمه غيره بسختى و شدّت وارد شده.
العقبه: راهيست كه براى بالا رفتن از كوه از آن بسختى بالا ميروند (و
در فارسى بآن گردنه چون گردنه اسد آباد همدان و ...) ميگويند و صعود آن بسبب تنگى
راه و خطر سقوط خواهد بود.
و بعضى گفتهاند: عقبه گردنه تنگى است در سر كوه كه مردم آن را
ميپيمايند، پس تشبيه فرمود نفقه در وجوه خير را بآن و عاقب الرجل صاحبه، هر گاه در
مورد و بدل او قرار گرفت.
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 27 صفحه : 92